معرفی کتاب
کتاب گردان نههم روایتی داستانی از واقعیتی عینی است که در قالب 12 فصل به مرور فعالیت های گردان حبیب ابن مظاهر از سال 60 تا فروردین 62 می پردازد.
کتاب گردان نهم تلاش دارد، عملیات های انجام شده در گردان حبیب ابن مظاهر را بر اساس خاطراتی که نویسنده و رزمندگان این گردان از آن داشتند، به مخاطب با داستانی روایی شرح دهد و در این روایت، تلاش شده صرفا به موضوع به صورت پژوهشی نگریسته نشود و موضوعات داستانی فرعی نیز برای جذابیت بیشتر داستان به آن افزوده شود که امید است این موضوع بتواند در بیان مفاهیم و انتقال واقعیت های موجود در این گردان موثر باشد.
علی –
بچههای گردان حبیب، مقداد و میثم به دلیل آتش سنگین دشمن روی مواضع ما (جاده اهواز-خرمشهر) مثل برگ خزان روی زمین میافتادند. آتش بازی دشمن به قدری زیاد بود که شیرازهی گردان حبیب از هم پاشید. برای سروسامان دادن به این وضعیت، برادر وزوایی؛ فرمانده محور، برادر ورامینی؛ جانشین گردان مقداد و برادر موحّد؛ فرمانده گردان حبیب، تلاش میکردند تا ضمن توجیه نحوهاستقرار نیروها، آنها را برای مقابله با پاتکهای سنگین دشمن آماده کنند. مشکل کار اینجا بود که به دلیل عدم الحاق بین تیپ ۲۷ و تیپهای همجوار، عراقیها کاملا روی خط ما اشراف داشتند و همین امر باعث تسلّط آنهاروی موضع ما شده بود و نیروهای دشمن، در هر دو سر خاکریز، مثل باران بهاری تیر و ترکش روی نیروهای دشمن سر بچههای این سه گردان سرازیر میکردند. چارهای جز مقاومت نداشتیم. هر چه آفتاب بیشتر بالا میآمد، جنگیدن هم سختتر میشد. بیشتر از همه مسمومیت غذایی، بچهها را اذیت میکرد. اسهال، بیحالی و بیآبی دیگر رمقی برای ما باقی نگذاشته بود. امّا اینجا سرپلی بود که باید حفظ میشد