برای طرفداران کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک و هر کسی که به دنبال پیداکردن خود است.
در شهری بزرگ و پرجنب و جوش گربهی دانایی زندگی میکند که در آرزوی صلح و آرامش است روزی دوستش موش از درخت کاج کهنسالی در جنگل دور دستی میگوید که نشستن روی شاخههایش حکمت و آرامش بیپایان به ارمغان میآورد. با شنیدن این خبر سفر گربه آغاز میشود؛ سفری پر ماجرا که او را با حیوانات آشنا میکند از میمونی مضطرب و لاک پشتی خسته از زندگی گرفته تا ببری که با خشم دست و پنجه نرم میکند توله گرگی گیج و کلاغی طماع ولی برخورد غافلگیرکنندهاش با بچه گربهای بازیگوش است که وادارش میکند همه چیز جدیدی را زیر سؤال ببرد.
گربه چه پند و حکمتی دارد که میتواند برای دوستانش بازگو کند و مهمتر از آن، خودش چه چیزهای جدیدی میتواند یاد بگیرد؟ فهمیدم خیلی کم پیش میآد اون چیزی که میخوایم همون چیزی باشه که بهش نیاز داریم و اون چیزی که بهش نیاز داریم تقریبا هیچ وقت همونی نیست که میخوایم. » گربهای که ذن یاد میداد با تصویرسازیهای زیبایش به ما یادآوری میکند چطور مهربانتر باشیم و با صبر و آگاهی بیشتر به زندگی رضایت بخشتری برسیم.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.