ناشنیده هایی دربارۀ پیامبر اکرم (ص)
«چهره تو قبله هر شاعر است» عنوان کتابی است که برش هایی از زندگانی پیامبر اکرم (ص) از آغاز تا پرواز را به تصویر کشیده است.
«کمالالسید»، نویسندۀ معاصر دنیای عرب که او را به نوشته های ادبیش دربارۀ اهل بیت (ع) می شناسند، در این کتاب فصل هایی از حیات آن وجود عظیم الشأن را به پاکیزگی تصویر کرده است. انتخاب این کتاب برای ترجمه هم به خاطر زبان شیرین آن است که با قلم «حجت الاسلام سیدی» چاپ شده است.
خواندن این اثر در روزهایی که نشریه فرانسوی به ساحت نورانی پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم اهانت کرده و به تعبیر مقام معظم رهبری عناد و کینه شرارت بار دستگاه های سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام را آشکار ساخته است، خالی از لطف نیست.
علی –
عروس که باردار بود، از شیندن خبر درگذشت ناگهانی همسرش درحیرت فرو میرود: همان گونه که عبدالمطلب و مکیان ناباورانه خبر تلخ را میپذیرند. از عبدلله پنج شتر، گلهی کوچکی از گوسفند و کنیزی به نام «ام ایمن» به میراث مانده است. ماهها میگذرد و لحظهی زایمان فرا میرسد تا نوهی عبدالمطلب چشم به این جهان بگشاید. سرور مکیان درخدمت کعبه بود که بدو خبر دادند؛ خبری که چشمههای محبت را در دلش جوشانید. پیرمرد، نوه را در آغوش گرفت و فریاد زد: ((او را محمد نامیدم.)) این نام شگفت در خانه مکیان سفر کرد. نامی زیبا، با حلاوت، همانند نغمهای رویایی. برخی پرسیدند: چرا عبدالمطلب نام پدران و نیاکانش را بر او ننهاد؟ چرا محمد؟ و پیرمرد زمزمه کرد: تا در آسمان و زمین، ستایش شود! و این سان تولد محمد با «عام الفیل» پیوند خورد. توفان زمستان عقب نشست و «بهار» در فصل بهار متولد شد.