رمان «پشت درهای بهشت» درباره رخدادهای پیش و پس از واقعه عاشورا و جامعه کوفه در آن زمان، توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.
نویسنده این کتاب، مخاطبش را به شهر کوفه و زمانی می برد که 10 هزار نامه برای امام حسین (ع) فرستاده شده و از او دعوت کرده اند برای امامت به کوفه بیاید. اما با ورود عبیدالله بن زیاد، ورق برمی گردد و کوفه روی دیگرش را نشان می دهد. در نتیجه کوفه در اختیار ابن زیاد قرار گرفته و مردم شهر و قبایل برای بیعت با او، از هم سبقت می گیرند.
داستان این رمان درباره جوانی به نام موقع است که مقابل پدر خود می ایستد و خواستار رسیدن به لشگر امام حسین (ع) است. موقع، شاگرد ویژه حبیب بن مظاهر (ع) است. وقتی حبیب به قصد پیوستن به امام حسین (ع) از کوفه خارج می شود، موقع با واقعیتی روبرو می شود که …
رضا کاشانی اسدی در رمان «پشت درهای بهشت»، فضای خدعه و خفقان زمان شهادت امام حسین (ع) را تصویر کرده و برخی از عبرت های ماجرای عاشورا را در قالب داستان بیان کرده است. او با استفاده از روایات تاریخی، ماجرای زندگی فردی را به تصویر کشیده که بخشی از زوایای پنهان آن برهه تاریخی را برای مخاطب روشن می کند.
از متن کتاب :
خیلی سریع تر از آنکه فکرش را می کردم لباس های تمیزم را پوشیده بودم. هرگاه مادرم نزدیک می شد، نکته ای کوتاه اما پر رمز و راز می گفت. اما پدرم سفارشش این بود: »ذوق و شوق در چهره ات دیده شود. شمرده، با تأمل و لطیف حرف بزن. تا نپرسیدند وارد نشو. اشتیاق دیدار را با تمام وجودت ابراز کن و در پایان بفهمان که حاضر نیستی از این مجلس دل بکنی. فرصتی شد در بین کلام از دشمنان امیرالمومنین یزید تبرّی بجوی.»
کار که به اینجا رسید، پایم سست شد و رنگم برافروخته. دلم آتش گرفت. نزدیک بود بر زمین افتم. دستم را به تنه درخت گرفتم اما از حرف های مادرم فهمیده بودم که دشمن پیچیده تر از آن است که فکر می کردیم. باید خودم را برای یک نبرد بزرگ آماده می کردم. خودم را جمع و جور کردم و تنها ناخواسته نگاه تلخی به پدرم افکندم. نباید این اتفاق می افتاد. بلافاصله لبخند زدم. گفتم: چشم. از عکس العمل پدرم فهمیدم از این همه هیاهوی درون، او فقط چَشمِ من را شنیده و از این بابت خوشحال شدم.
حرکت کردیم. حال من دیگر حرف ها و سفارش هایش را نمی شنیدم، در برابرم چشم اندازی بسیار سخت و پر صعوبت بود. اما در این بین گویا کسی به من نهیب می زد: خودت را کوچک نشمار، حرکت کن.
M.amin –
کتابی فوق العاده و بسیار جذاب
محمد –
داستانی بسیار جذاب از جوانی جویای نام و عاشق پیشه که بر سر سه راهی انتخاب عشق ، پدر و امام زمان خویش مانده که باید دل خود را به دریا بزند و …
فرصت خواندن این کتاب را از دست ندهید.
لیبل "خریدار محصول" مهسا (خریدار محصول) –
کتاب رو تهیه کردم و از بابت خریدش هم خیلی خوشحالم عالی
محمد….. –
رونده داستان عالی و خسته کننده نیست
کمی داستان شبیه کتاب عشق در برابر عشق است سناریو مثل هم دیگه است
ولی خب کتاب زیبایی بود
علی –
با این کتاب میشه سفری کرد به کوفه و وقایعی که رخ داده رو دید
کبری –
این کتاب رو دارم واقعا عالی و خواندنی هست
لیبل "خریدار محصول" maryam.khoshnejat69 (خریدار محصول) –
کتاب با روایتی عالی و خواندنی. پیشنهاد میشه حتما.
عاشق کتاب –
افتضاح و مفلوک. اینقدر بد که تا نصف کتاب را با عسل هم نمیتوان خواند!
مصطفی –
بسیار کتاب خواندنی و جذاب
لیبل "خریدار محصول" الهه (خریدار محصول) –
دانسته های زیادی بهم اضافه کرد
قلبم با این کتاب حرکت کرد
اصلن از دستش ندید
Mahdi –
یکی از چیزهایی که مارو نسبت به زمانه ی خودمون آگاه میکنه اینه که بدونیم سرنوشت بعضی ها در تاریخ چطور رقم خورده،چطور بعضی ها جانباز صفین شدن ولی عاقبتشون شر شد و چطور بعضی های دیگر جانباز عاشورا شدن و عاقبتشون خیر.