رمانهای عاشقانه دارای پایانی خوش هستند. بوسه قهرمانان، ازدواج و یا سوار شدن بر غروب آفتاب. پایان خوش عملاً زمینه اصلی بسیاری از داستانهای عاشقانه است. داستان عاشقانه با پایان خوش، پیامش این میباشد که عشق مهمترین چیز است. اما بسیاری از افراد عقیده بر این دارد که خوشبختی رؤیایی فریبنده میباشد و واقعیت موضوعی سخت و جدی است.
خوشبختی، عشق و ازدواج، چیزی است که از رمانی عاشقانه انتظار میرود، ولی ما این را در رمان نخست جوجو مویز مشاهده نمیکنیم، اما در کتاب پس از تو چطور؟
بعد از ده سال نادیده گرفته شدن، جوجو مویز به طور ناگهانی در سال 2012 با رمان «پیش از تو» به عنوان نویسندهای مشهور شناخته شد. او سپس بعد از فروش فوقالعاده کتابش، دنباله دیگری را با عنوان «پس از تو» به رشته تحریر درآورد. برای او و طرفداران کتاب قبلیاش، پرسشهای بسیاری ایجاد شد، از جمله اینکه: لوئیزا کلارک بعد از دست دادن شخصی که دوستش داشت، چطور زندگی خود را ادامه داد؟ چگونه توانست ارزشهای جدید در زندگیاش ایجاد کند؟
اگر سرانجام کتابهای عاشقانه را برای منتقدان ترسیم کنیم، کتاب پس از تو موردی جالب خواهد بود. داستان کتاب اتفاقات بعد از «رمان من پیش از تو» است. ویل ترینر مدیر اجرایی سابق و عاشق موتورسواری، حالا بر روی صندلی چرخدار نشسته و پرستاری به نام لوئیزا کلارک از او مراقب میکند. آنها عاشق یکدیگر میشوند، اما آنها با خوشحالی زندگی نمیکنند. زیرا ویل از گردن به پایین فلج میشود و حتی عشق لوئیزا نیز نمیتواند او را با محدودیتهایش سازگار کند. در نتیجه او به دیگنیتاس (سازمان کمک به خودکشها) در سوئد میرود و زندگی خود را به پایان میرساند، سپس لوئیزا غرق در اندوه میشوند.
لوئیزا کلارک دیگر تنها دختری ساده با زندگی معمولی نیست. پس از گذشت هجده ماه از خودکشی ویل ترینر، لوئیزا بدون او با مشکلات زندگی مبارزه میکند. او تلاشهای سازندهای انجام میدهد، اگرچه ناقص است، ولی نشاندهنده اراده بالای او برای زندگی است. او با پول ویل خانهای در لندن خریداری میکند و در کافه فرودگاه مشغول به کار میشود.
پس از یک روز بد کاری، لوئیزا غرق در غم و اندوه میشود. شبی بر روی روف گاردن او چهره جوان مردی را میبیند، سپس برای دقت بیشتر به لبه بام نزدیک میشود، در حالی که جذب او شده به ناگهان به پایین سقوط میکند.
پس از حادثه ناگوار (افتادن او از روف گاردن) که باعث افسردگیاش می شود، او به زادگاهش میرود و در صدد آن است که زخمهای جسمی و روحیاش را درمان کند. بعد از این اتفاق او به فردی به نام «سام فیلدینگ» که متخصص پیراپزشکی است معرفی میشود. حلقه دوستی لوئیزا با شخصیتهای دیگر مانند لیلی و جِیک ایجاد میشود. در طول داستان، سام به خوبی لوئیزا را درک میکند و سعی میکند او را آهسته آهسته به زندگی برگرداند.
جزئیات پیوسته زندگی بدون شخص مورد علاقه و تلاش برای تعریف دوباره یک زندگی انفرادی، موضوع اصلی است که شخصیتهای کتاب پس از تو را با هم مرتبط میکند. در اینجا، جوجو مویز شخصیتهای اصلی را طوری معرفی میکند که خواننده به خوبی با هر یک آشنا میشود.
مرسده –
بعد از خواندن این کتاب ، آدم دلش میخواد یکبار دیگه اونو بخونه
مبین –
هیچوقت نتونستم با رمان های عاشقانه کنار بیام.
زینب –
اگه نخونینش چیزیو از دست نمیدین . اما با خوندنش وقت ارزشمندتون هدر میره
کبری –
این کتاب در ادامه زندگی لوئیزا کلارک بعد از مرگ ویل رو روایت مبکنه و تلاش کلارک .البته من جلد اولش رو بیشتر دوست داشتم نسبت به این جلد
نجمه –
زندگی ادامه دارد حتی پس از اینکه عزیزی را از دست می دهی.
علی –
کتاب پس از تو، اثری عاشقانه و احساسیست و ادامهی کتاب جذاب و دوست داشتنی من پیش از تو است. این کتاب با درخواست خوانندگان برای ادامهی داستان من پیش از تو نوشته شد. کتاب پس از تو جذابیت کتاب قبلی را ندارد ولی کتابی خوب، دوستداشتنی و تاثیر گذار است.
فاطمه –
خسته کننده بود واقعا.
کیوان حسینی (خریدار محصول) –
این کتاب ادامه من پیش از تو هست ولی به اندازه کتاب اول جذاب نبود