“ملک گرسنه” نوشته ی “نهال تجدد”، اثری ست که در واقع “تقویم شمس تبریزی” به شمار می آید. یکی از سوالاتی که ذهن بسیاری از دوست داران شعر و ادب فارسی را به خود مشغول کرده است، رابطه ی عمیق میان شمس و مولانا و تاثیر ایشان بر احوالات یکدیگر است. در این راستا آثار بسیاری منتشر شده است اما کتاب “ملک گرسنه” از “نهال تجدد” یکی از قابل استنادترین و در عین حال دلنشین ترین آثار نوشته شده درباره ی زندگی شمس تبریزی و علاوه بر آن ارتباط برجسته ی او با مولانا جلال الدین بلخی است.
“نهال تجدد” به دلیل تسلطی که بر دیگر آثار مربوط به این دو چهره ی بزرگ عرفانی داشته، موفق شده تا این کتاب را با دقتی مثال زدنی به رشته ی تحریر درآورد. محتوا و شیوه ی روایت او در این اثر به دو بخش کلی تقسیم می شود که یک بخش حاصل قلم “نهال تجدد” و بخش دیگر منتخبی از متون دیگری است که با ارجاع درون متنی در کتاب مشخص شده اند. در کل، کتاب از سه قسمت اساسی تشکیل شده که مسیر اصلی آن ها، زندگی شمس است. نخست به اتفاقات دوران کودکی تا زمانی که وی خانواده ی خویش را ترک گفت پرداخته شده است. پس از آن آشنایی شمس با عارفان مختلف و معاشرت با آنان که مهم ترین شان معاشرتش با مولاناست قرار گرفته و نهایتا قصه ی حسد ورزیدن مریدان مولوی است که سبب جدایی اجباری این دو از یکدیگر می شود.
از دیگر امتیازات رمان “ملک گرسنه” که نظیر آن در رمان های تاریخی کمتر مشاهده شده، می توان به تعلیقات مناسب آن و اطلاعات مفیدی درباره ی زندگی فلاسفه، عارفان، معنای عبارات دشوار و مشخص شدن نام شهرهای ذکر شده در نقشه ی آسیای صغیر در پایان کتاب اشاره کرد.
ملک گرسنه
Earn 13 Reward Points150,000 تومان قیمت اصلی 150,000 تومان بود.127,500 تومانقیمت فعلی 127,500 تومان است.
وزن | 130 گرم |
---|---|
ابعاد | 14 × 21 × 1 سانتیمتر |
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | دهم |
سال انتشار | 1399 |
تعداد صفحه | 170 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
1 عدد در انبار
2 دیدگاه برای ملک گرسنه
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
مولانا را یافتم.» (مقالات، ۷۵۶) لیک چندی بعد. دستم با نبشتن نامش میلرزد. انجام شد. توانستم حرف نخست اسمش را بنویسم: م. اگر مینگارم، به خاطر اوست، به خاطر جداییمان: اجباری و الزامی. به خاطر پیوندمان: خوشْ فوارهای که بالا رفت و بالا و در قله شکست. سقوط آزاد، سردرگمی، پراکندگی. میبایست از او جدا میشدم و میرفتم تا او را از خودم، تا او را از خودش رها سازم.
بیستساله بودم، بیتأسف، ترک تبریز کردم. شهری بود امن و غنی، با اتابکی چون ایلدُگُز، مهاجمی چون تامار، ملکهٔ نصرانی گرجستان، و ساکنینی چون خویشاوندان من، آن مرغان خانگی. جاده یار من شد. نه از غارتگران میهراسیدم، نه از جانوران، نه از جنوپری. در هیچ کاروانسرایی غریب نبودم. به ارزروم رفتم، ارزنجان، سیواس، آقسرا، قیصریه، حلب، دمشق، بغداد. «و شیخ خود ندیدم، الّا اینقدر که کسی باشد که با او نقلی کنند نرنجد، و اگر رنجد از نقال نرنجد، اینچنین کسی نیز نیافتم. الّا مولانا را یافتم.»
آبی بودم، بر خود میجوشیدم، و میپیچیدم و بوی میگرفتم، تا وجود مولانا بر من زد، روان شد.» (مقالات، ۱۴۲)
سخنم خور فرشتهست من اگر سخن نگویم ملک گرسنه گوید که بگو خمش چرایی
برای این قوم ناهموار، مولانا طبیبی را میمانست که پدر و پسر را درمان نکرده بود. مصطفایی را میمانست که ابولهب را نادیده گرفته بود، کشاورزی را میمانست که زمینی دوردست را بارور کرده بود. من آن زمین دوردست بودم.
تو عقل عقل عقلی و من سخت کودنم من صورتی کشیدم جانبخشی آنِ توست تو جان جان جانی و من قالب تنم
همهچیز را میپذیرفتم به شرط اینکه کار کند، کار سنگین. نه آن کارِ بالای منبر رفتن و سخنانِ کهنه و ژنده گفتن. نه، ازو میخواستم شعر بسراید، مانند عطار، مانند سنایی، مانند شیخ محمد. ازو میخواستم بر فراز چمنزار ملائک پرواز کند و با سماع آسمان را به زمین متصل نماید. فرصت کوتاه بود و قومِ ناهموار کثیر
چرا میخواستند که شبیه آنها باشم؟ که همهٔ مخلوقات خدا یکسان باشند؟ در این جمع گروهی بودند زرگر، کیمیاگر، مهاجم، منافق، مؤمن، عارف، عاشق، لوده… «چنان که خداوند بصیرت هر کسی را در این جهان به سویی گشاده است که سوی دیگر را نبیند. چنان که یکی تصرفات زرگری بیند، یکی دقایق جوهری و کیمیا و سحر و بهانه و دورویی را بیند، و یکی حقایق خلافی را بیند و فقه و اصول، و یکی روحوراحتِ آنجهانی را و نورِ خدا را بیند، و یکی شهوت و جمال و عشق را بیند، و یکی هَزل و سِحر را داند و بس، و یکی فرشتگان و کروبیان و عرش و کرسی را داند و بس.» (مقالات، ۳۲۳
برای او، من آن دستِ ناجیِ گشایندهٔ قفس بودم. علم زندان بود، شهرت زندان بود و مولانا در حبس. برای او، من کلید بودم و درهای باز
مولانا قاصد بود و من مقصود، یا بهعکس.
علی –
عاشقان مولانا بخونن
علی –
یکی از نقاط قوت این کتاب مطالعات بسیار نویسنده بر آثار مختلف عارفان دیگر، شمس و مولانا و سفرنامههاست. محتوا و روایت این کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخشی از متن نوشته نویسنده است و برخی دیگر انتخابهای نویسنده از متون دیگر. نویسنده بخشهایی که از متون دیگر آورده شده را با ارجاع درونمتنی مشخص کرده است. میتوان گفت کار اصلی تجدد در این کتاب، همین انتخابها است