خانم تواچ روی تخت دخترش مرلین نشسته بود و برایش داستان خودکشی کلئوپاترا را تعریف میکرد، «وقتی کلئوپاترا، ملکهی مصر، در سوگ آنتونی نشسته بود، تاجی از گُل بر سر نهاد و به خدمتکارانش دستور داد حمام را آماده کنند. بعد از حمام، کلئوپاترا غذای اعیانیای میل کرد. سپس مردی روستایی که سبدی در دست داشت از راه رسید. هنگامی که محافظان از او بازجویی کردند که چه چیزی همراهش است، برگهای روی سبد را کنار زد و سبدِ پُر از انجیر را به آنها نشان داد. محافظان از اندازه و زیبایی انجیرها متحیر شدند. مرد لبخند زد و به آنها مقداری از آن میوهها داد؛ بنابراین به او اعتماد کردند و اجازهی ورود دادند.» مرلین دراز کشیده و به سقف چشم دوخته بود. به صدای زیبای مادرش گوش میداد که برایش داستان میخواند، «پس از ناهار، کلئوپاترا لوحی نوشت و آن را مُهرومومشده نزد اوکتاویوس فرستاد. سپس همهی خدمتکاران را، جز یک پیشخدمت، معاف کرد و در را بست.» چشمان مرلین سنگین شده بود و نفسش آرامتر… «وقتی اوکتاویوس مهر لوح را گشود، درخواست کلئوپاترا را خواند که از او خواسته بود کنار آنتونی به خاک سپرده بشود. آن لحظه از عمل کلئوپاترا آگاه شد. اول فکر کرد شخصاً برای نجات جان او برود، ولی بعد تصمیم گرفت چند نفر را بهسرعت برای رفع مشکل بفرستد. قاصدان سریع حرکت کردند، ولی وقتی به آنجا رسیدند، محافظان را دیدند که حفاظت نمیکنند و اصلاً از چیزی خبر ندارند. هنگامی که در اتاق را گشودند، جسد کلئوپاترا را در ردای سلطنتی، روی تخت طلایی یافتند. در آنجا خدمتکار او را دیدند که داشت سربند ملکه را مرتب میکرد. یکی از مردان باعصبانیت به او گفت ‘چه زیبا خدمت کردی، چرمیین.’ او پاسخ داد ‘بله، بهراستی زیبا خدمت کردم و اکنون سر ملکهای را میپیچم که به پادشاهان بسیاری خدمت کرده است.’ همانطور که کلئوپاترا دستور داده بود، افعی زیر انجیرهای سبد پنهان شده بود تا ناگهان به او حمله کند، ولی وقتی انجیرها را کنار زد، مار را دید و گفت ‘پس تویی؟!’ و دستانش را برای نیش خوردن برهنه کرد.» مرلین که انگار هیپنوتیزم شده بود، چشمانش را باز کرد. مادرش موهایش را نوازش کرد و داستان را تمام کرد، «دو نقطهی ریز جای نیش روی دستهای کلئوپاترا پیدا بود. هر چند اوکتاویوس از مرگ کلئوپاترا ناراحت شده بود، روح بزرگش را ستایش کرد و او را با مراسمی باشکوه و شاهانه کنار آنتونی به خاک سپرد.» آلن دمدر اتاق نیمهبازِ خواهرش ایستاده بود و گوش میداد. «اگه من اونجا بودم، از پوست اون ماره یه جفت دمپایی درست میکردم که مرلین باهاشون بره کنسرت کرت کوبین!»
منازل الآخره (زندگی پس از مرگ)
Earn 9 Reward Points
115,000 تومان قیمت اصلی 115,000 تومان بود.97,750 تومانقیمت فعلی 97,750 تومان است.
تجلی بی درنگ آرزو
Earn 9 Reward Points
47,000 تومان قیمت اصلی 47,000 تومان بود.39,950 تومانقیمت فعلی 39,950 تومان است.
-15%اتمام موجودی
مغازه ی خودکشی
امتیازدهی 4.10 از 5 در 10 امتیازدهی مشتری
(10 بررسی مشتری)Earn 9 Reward Points110,000 تومان قیمت اصلی 110,000 تومان بود.93,500 تومانقیمت فعلی 93,500 تومان است.
وزن | 115 گرم |
---|---|
ابعاد | 14 × 21 × 1 سانتیمتر |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | پنجاه و هشت |
سال انتشار | 1400 |
تعداد صفحه | 114 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
موضوع | |
شابک | 9786002298812 |
ناموجود
توضیحات
نظرات (10)
4.1
امتیاز 4.1 از 5
10 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
امتیاز 0 از 5
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
امتیاز 0 از 5
محتوای مفید و آموزنده
0
امتیاز 0 از 5
10 دیدگاه برای مغازه ی خودکشی
پاکسازی فیلتر
درباره ژان تولی
ژان تولی (Jean Teulé)، متولد ۲۶ فوریه ۱۹۵۳، کاریکاتوریست، فیلمنامهنویس و رماننویس فرانسوی است. او علاوه بر فعالیت در تصویرسازی و ساخت فیلم، تاکنون ۱۰ کتاب موفق و پرفروش هم نوشته و از جوایز ادبی نیز سهمی داشتهاست. توله در زمینهٔ زندگینامهنویسی هم فعالیت دارد.
این نویسنده برای اولین بار با ترجمۀ رمان مغازه خودکشی به فارسی زبانان شناسانده شد. کتابهای مغازه خودکشی و آدمخواران از ژان تولی هر دو توسط احسان کرمویسی به فارسی ترجمه شدهاند.
بریده هایی از کتاب
توجه
با ارسال بریده کتاب 4 سکه در باشگاه مشتریان کتابستان دریافت خواهید کرد
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
هنوز بریده ای از این کتاب ارسال نشده است.
شناسه محصول:
65933
دسته: ادبیات, رمان و داستان جهان
برچسب: ادبیات جهان, ادبیات داستانی, ادبیات فرانسه, داستان اجتماعی, داستان جهان, داستان مرگ, مرگ, نا امیدی
همچنین ممکن است دوست داشته باشید…
آدم خواران
امتیاز 5.00 از 5
کوری
امتیاز 4.33 از 5
مردی به نام اوه
امتیاز 4.86 از 5
قربانی
امتیاز 5.00 از 5
محصولات مرتبط
کافه ای کنار آب
امتیاز 5.00 از 5
ینگه دنیایی در لندن
امتیاز 5.00 از 5
بریت ماری اینجا بود
امتیاز 4.33 از 5
پسر چابک سوار
امتیاز 4.50 از 5
جزء از کل
امتیاز 4.90 از 5
روزگار سخت
امتیاز 5.00 از 5
زندگی در پیش رو
امتیاز 4.60 از 5
یک روز مانده به عید پاک
امتیاز 5.00 از 5
اسب سرخ
امتیاز 5.00 از 5
اعتراف باز
امتیاز 5.00 از 5
دشت سوزان
امتیاز 5.00 از 5
دکل: مستند داستانی گام دوم انقلاب
امتیاز 5.00 از 5
محمد –
کتاب مغازه خودکشی داستان خانواده ی تواچ ، خانواده ای متفاوت در شهر که نه تنها با مردم شهر متفاوتند بلکه هر یک از این اعضای خانواده نیز با یکدیگر تفاوت و تضاد های خاص خودشان را دارند .
فرصت خواندن این کتاب جذاب را از دست ندهید .
زهرا –
کتاب خوب و آموزنده ای بود بنظرم . من کتاب یا فیلم یا این موضوع کم دیدم ، ولی این یه چیز دیگس
علی –
طنزی سیاه و برخلاف اسم کتاب کتابی هست از امید
علی –
طنزی دلچسب پر از لحظلات تلخ و شیرین و پر از امید
علی –
کتاب به ما میفهمونه که اگه بخوایم طرف بد و سیاه زندگی رو بچسبیم کم کم فکر خودکشی در ذهنمون قوی تر میشه. انسان تشنه امید و شادی هست این دو چیزایی هستن که باعث میشن دلمون بخواد زندگی کنیم. اگه امید و شادی رو از خودمون بگیریم دلمون میخواد بمیریم. آلن میگه (باید زندگی رو ساده بگیریم
فاطمه –
پایان کتاب با داستان کتاب کاملا در تضاد بود و اذیتم کرد ولی در کل ارزش یک بار خوندن رو حس میکنم داره.
ali –
تضاد در شخصیت ها عالیه
تضاد:«به علت عزاداری باز است.»
مریم –
كتاب مغازه خودكشي نوشته ژان تولي در مورد خانواده تواچ است كه به صورت خانوادگي و نسلي مغازه اي را اداره ميكنند كه تمام ابزار لازم براي خودكشي از جمله انواع سم- طناب دار- چاقو و …. به فروش ميرسد. ورودي مغازه با جمله (اگر زندگي خوبي نداريد حداقل مرگ خوب داشته باشيد) مردم را به ترغيب جهت خريد از اين مغازه ميكند. در اين شهر تمام افراد در حالت افسردگي و پوچي هستند. اما در اين بين فرزند كوچك خانواده تواچ برخلاف ساير افراد بسيار شاد و اميدوار به زندگي است به گونه اي كه كارها و رفتارهاي او باعث بروز اتفاقاتي خلاف ميل خانواده ميشود تا اينكه….
هانیه معتمدی (خریدار محصول) –
یکی از معروفترین کتابهای کمدی سیاه مغازهی خودکشی به قلم ژان تولی است. شما با خواندن این کتاب به شهری در آیندهی دور میروید. جایی بینام و نشان که ممکن است با آن احساس نزدیکی کنید.
کیوان حسینی (خریدار محصول) –
یه داستان با شخصیت های متضاد با همدیگه موصوعش جالب بود واقعا ترجمش هم خیلی خوب