«مارینا» همچون سایرآثار کارلوس روئیث ثافون نهتنها نظر منتقدان را جلب کرد بلکه مخاطبان و منتظران فراوانی پیش از انتشار داشت. وقتی این رمان به آلمانی ترجمه شد، فقط در شش هفتهی نخست سیصدهزار نسخه فروخت.
خلاصه داستان:
… دهه هشتاد است و بارسلون محبوب ومطلوب نویسنده برای آن که ماجراهایش را در آن قرار دهد. شهری با رستنیهای رامنشدنی، مجسمههایی که زنده به نظر میرسند و گورستانهایی متروک و یادآور آب دریا، که احساسی سرد و شوم میآفرینند. در چنین فضایی است که نوجوان پانزده سالهای، شاگرد مدرسهای شبانهروزی، به محض یافتن امکان فرار، شهر را زیرپا میگذارد تا رازهای آن را کشف کند. به این ترتیب است که روزی باغی که ظاهرش نوید میدهد یک سلسله راز در اختیارش قرار دهد او را به سوی خود میکشد. و یک دیداربرای او و دختری مرموز که در باغ مییابد سلسله ماجراهای پر راز و رمزی پیش میآورد که خواننده مسحور را تا پایان اثر رها نمیکنند.
ثافون در این اثر یک بار دیگر سحر تخیل و قلم خود را عرضه میکند…
علی –
ترسناک، بدیع و عاشقانه… خط اصلی بسیار شبیه به سایه ی باد هست همون نثر و پیرنگ