ساختمان مدرسه ناپدید شده … سوپر مارکت محله، حتی فروشنده ی سوپرمارکت هم ناپدید شده. اسباب بازی فروش، مامان و باباها، پرنده های توی قفس، گربه های روی دیوار … همه چیز شهر ناپدیده شده. شهر هم کوچک و کوچک تر می شود . یکی دارد همه چیز را قورت … قورت … قورت می دهد. اسمش «قورتش بده» است! بابایش هم پروفسور است و چیز های عجیبی اختراع می کند . بعد نقشه های شومی به کله ی پروفسور می آید. نقشه هایی که ممکن است دنیا را نابود کند….
از چی بدت می آید ؟ «قورتش بده» می تواند همه چیز را برایت قورت بدهد، هر اندازه هم که بزرگ باشد، هر چقدر هم که دور باشد. او همه چیز را می گیرد بین دو انگشتش و قورتش می دهد و عکس برگردانش می کند . یک روز دختری از قورتش بده خواست خورشید را برایش قورت بدهد. آیا قورتش ده می تواند خورشید را هم قورت بدهد؟ چه بلایی سر شهر و سر خورشید و سر خود قورتش بده می آید ؟
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.