کتاب عقاید یک دلقک، رمانی است اثر هاینریش بل که برای اولین بار در سال 1963 به چاپ رسید. داستان این رمان که در آلمان غربی در خلال دوران بازسازی پس از جنگ جهانی دوم می گذرد، دورویی و تزویر موجود در جامعه ی آلمان در سرکوب و فراموش کردن خاطرات تاریخی به منظور تمرکز و توجه به بازسازی مادی کشور را مورد واکاوی و کنکاش قرار می دهد. در رمان عقاید یک دلقک، شخصیت دلقک [راوی داستان و مردی به نام هانس اشنیر] نماینده ی روح جمعی این اجتماع است.
هاینریش بل از طریق مکالمات دلقک با اعضای خانواده اش و دیگران، که بازتاب دهنده ی خاستگاه های مختلف و گوناگون جامعه هستند، نقد های تند و گزنده ای به دنیای آن زمان، به خصوص نهادهایی از قبیل کلیسا و صنعت وارد می سازد. هانس اشنیر که دلقک و سرگرم کننده ای مشهور است، زمانی که معشوقه اش ماری او را ترک می گوید، درهم شکسته و به افسردگی شدیدی مبتلا می شود؛ دلیل جدایی این است که هانس حاضر نیست در کلیسای کاتولیک با ماری ازدواج کند. این انفصال، جرقه ی یک بازنگری تمام و کمال را در زندگی هانس می زند: از دست دادن خواهرش در خلال جنگ، خواسته ها و مطالبات پدر ثروتمندش و تزویر و رفتار های دوگانه ی مادرش که ابتدا تلاش می کرد که آلمان را از دست یهودی ها نجات دهد، اما بعد در جریان آشتی دو قوم، مشغول به فعالیت شد.
از متن کتاب :
در این چند هفته ی آخر مهمترین تمرینی را که یک دلقک باید انجام دهد یعنی تمرین حرکات صورت را انجام نداده بودم.دلقکی که اساسا با حرکات اعضای صورتش باید تماشگر را جذب کند می بایستی سعی کند دائما عضلات صورتش را تمرین دهد.قبلا همیشه بیش از شروع تمرین مدتی روبروی آینه می ایستادم و در حالی که زبانم را از دهنم خارج می کردم خودم را از نزدیک نظاره می کردم تا احساس بیگانگی را از بین ببرم و به خودم نزدیک تر شوم.بعدها دست از این کار برداشتم و بدون اینکه از عمل خاصی کمک بگیرم حدود نیم ساعت در روز به خودم می نگریستم این کار آنقدر ادامه می دادم که حضور خودم را نیز از یاد می بردم. از آنجایی که در من تمایلات خودستایی وجود ندارد بارها در زندگی ام چیزی نمانده بود که کارم به جنون بکشد. بعد از انجام این تمرین ها خیلی راحت وجود خودم را فراموش می کردم آینه را برمی گرداندم و اگر بعدا در طول روز به شکلی تصادفی خودم را در آینه می دیدم وحشت می کردم. آن کسی را که در آینه می دیدم مردی غریبه در حمام و یا دستشویی منزل من بود کسی که نمیدانستم آیا او موجودی جدی است یا مضحک مردی با بینی دراز و صورتی بسان ارواح_و آن وقت بود که از ترس تا آنجا که توان داشتم با سرعت پیش ماری می رفتم تا خودم را در چشمان او نظاره کنم تا از واقعیت وجود خویش مطمئن شوم.
عقاید یک دلقک
Earn 19 Reward Points220,000 تومان قیمت اصلی 220,000 تومان بود.187,000 تومانقیمت فعلی 187,000 تومان است.
وزن | 390 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | شصت و چهارم |
سال انتشار | 1379 |
تعداد صفحه | 300 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9789645571762 |
ناموجود
2 دیدگاه برای عقاید یک دلقک
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
ولی تا موقعی که هوشیار هستم، هول و استرس قبل از روی صحنه رفتن تا زمان اجرای نمایش زیاد میشود (اکثراً باید با زور و هل روی صحنه بروم) و آن چیزی که برخی منتقدان نامش را «شادی حیاتی پنهانی در تپش قلب» نهادهاند برای من چیزی جزء یک سرمای مأیوس کننده نبود که به سبب آن تبدیل به یک عروسک خیمه شببازی میشدم و ترسناکتر از آن زمانی بود که نخ این عروسک پاره میشد و من باید فقط به خودم متکی میشدم.
احساس میکنم کسانی همچون راهبان که در هنگام مراقبه به عنوان یک تارک دنیا عمیق میشوند هم به چنین حالتی رسیدهاند و به عنوان یک تجربه آن را پشت سر گذاشتهاند.
دلقکی که الکل را درمان دردش قرار دهد، سقوطش از بالای شیروانی به مراتب خیلی سریعتر از یک شیروانیساز مست اتفاق میافتد. وقتی با حالت مستی وارد صحنه میشوم، در هنگام اجرای نمایش خطاهای زیادی مرتکب میشوم، چون دیگر آن دقتی را که لازم است داشته باشم را ندارم و همین سبب میشود که دچار دامی پردردسر شوم. یعنی به رفتاری که روی صحنه به نمایش در میآورم میخندم، که این خود بسیار نگران کننده و ترسناک است.
علی –
کتاب به خوبی میتونه احساسات فردی رو بیان کنه که خودش عملا در بیان احساساتش قوی نبود کتاب سرشار از احساسات صادقانه است عشق صادقانه به ماری، نفرت واقعی از دورویی این کتاب به خوبی ادمهایی رو توصیف میکنه
علی –
کتاب جالبیه
و به شدت میشه باهاش ارتباط برقرار کرد
تنها ایرادش بعضی جاها زیادی طول دادن داستانه
طوریکه میبینید بیست صفحه گذشته و هیچ اتفاقی نیفتاده فقط کارهای روزمره ست که داره توصیف میشه
فاطمه –
عقاید یک دلقک هم جزو کتابایی هست که نتونستم باهاش ارتباط بگیرم.
بعضی صحبتاش جالب بود ولی در کل دوسش نداشتم.