رمان سمندر سال های ۶۳ و ۶۴ و کوران دوران دفاع مقدس در منطقه جنگی جنوب کشور، وضعیت یک پل را که نویسنده وظیفه نگهبانی آن را داشته، روایت می کند و اتفاقاتی برگرفته از خاطرات وی از این دوران را در قالب رمان ارائه می دهد که از نظر نوع روایت بسیار سینمایی است.
قهرمان داستان «سمندر» در کنار رودخانه ای نگهبانی می دهد و طی رویدادهایی که با چند شخصیت دیگر گره خورده، به بلوغی شگفت انگیز می رسد. این ماجراها به صورت استعاره و واقعیت در رمان پرداخت شده است. این کتاب از زبان جوانی که پیش از انقلاب یک روحانی در زندگی اش نقش اساسی داشته، روایت می شود و عملیات شناسایی در خط دشمن و حفاظت از پلی اطراف شوش دانیال نیز از قسمت های دیگر رمان است.
رمان «سمندر» قرار نیست خاطرات مؤلف را روایت کند، اما تجربه های حسی وی را در این رمان و حضورش را به عنوان نگهبان روی یک پل فلزی استراتژیک که برای آفند نیروهای خودی اهمیت زیادی داشت، دستمایه نگارش این رمان قرار داده است.
علی –
داستان جذاب و پرکششی داره