مسلم ناصری در این رمان ضمن نقل وقایع تاریخی و بیان حالوهوای راهپیمایی اربعین در سالهای اخیر سفری داشته در زمانه «اثیب یمانی» و در امروز ما که در ادامه، این دو سفر مکانی و زمانی با هم تلاقی پیدا کرده و نهایتاً در عشق پاگیر خواهند شد.
در شبی سراسر تب و لرز، راوی از دو جوانی میگوید که جنازه پدر را به دوش کشیدهاند تا به دوستی برسانند که بر بلندای کوهی بر کناره دریایی منتظر است. چنین است سرگذشت نویسنده سرگشته امروز. راوی، سفر خویش را میان واقعیت و تخیل آغاز میکند و به 1400سال پیش نقب میزند و همراه پسران «اثیب یمانی» میشود که در زمانه موج میزنند و در سفر عشق پای میفشرند تا…
نویسنده به تاریخ اسلام سفر میکند اما رهاورد سفرش در زمان، پاسخ به مسائل روز جامعه کنونی است. علتی که شاید ساختار رفت و برگشتی روایت او را در دو اثر آخرش «چابکسوار» و «ستون 1453» توضیح دهد. «مسلم ناصری»، به تاریخ بهعنوان مادهخام داستانپردازی نگاه میکند و این نگرش تنها به پشتوانه اطلاعات گسترده تاریخی و پژوهشهای دستاول شخصی داستاننویس، پذیرفتنی میشود. هرچند تخیل، خمیرمایه داستاننویسی است اما در گونه رمان و داستان تاریخی، هر نویسنده و متعاقباً خوانندهای، با چالش میزان سازگاری تخیل و واقعیت روبهرو میشود.در رمان «ستون 1453» این چالش ضرب در دو میشود! چرا که روایت از یک سو به سمت تاریخ کشیده میشود و از سوی دیگر، به سمت واقعیتی کنونی و همگانی که خواننده از نزدیک آن را تجربه یا دستکم تماشا کرده است.
شاید به همین علت باشد که راوی فقید یادداشتهای روزانه این رمان هم در فضای خیالی یا حتی مالیخولیایی، مدام میان راهپیمایی اربعین و گذشتهای در 14قرن پیش، پس و پیش میشود و به مرور، زمان و حتی مکان خودش را هم گم میکند.
راوی، نویسندهای است که تاریخ را خوب میشناسد. درس طلبگی خوانده اما از رفتارهای برخی مبلغان ملبس، دل خوشی ندارد. راوی، مثل مسلم ناصری در کتاب «باغ طوطی»، در روزمرهنویسیهایش از پیادهروی اربعین، مسأله ایرانی-عربی را از عمق تاریخ اسلام و در گستره جغرافیایی عراق تا ایران، «مسأله» میداند و در خلال داستان، ضمن طرح این مسأله، از آن عبور میکند. از برخی رفتارها گلایه دارد و از بعضی چیزها به شوق و اضطراب میآید و نفسبند میرود. «هرگز فکر نمیکردم سفری به قرن نخست هجری داشته باشم. چشمانم را میبندم.
رمان «ستون 1453» علاوه بر کشش پر تخیل داستانی، نمونه موفقی از مسألهشناسی در رویکرد به تاریخ است. برای خوانندهای که به دنبال درک معنا و حس پیادهروی اربعین است، بدون شک میل راوی این کتاب به کنجکاوی در گوشهوکنار کوچههای هزارساله نجف، تفحص در برش کوتاهی از زندگی دو شخصیت در دوران خلافت امیرالمؤمنین؟ع؟ و مفصل قرار دادن واقعهای سترگ که شخصیتهایی را از پیش و پس از عاشورا
و از صحراهای یمن تا بیابانهای قم به هم میرساند، جذاب و دنبالکردنی است؛ حتی اگر بپذیریم که داستان، به مقدار بیشتری از تعلیق و ارضای حس جستوجوگری مخاطب نیاز دارد.
شخصیت تودرتو و انزواطلب راوی در عین کنجکاویاش در جزئیات، آن هم در چنین روایتی که بیشتر در گونه سوررئال و جریان سیال ذهن جای دارد تا رئال، حاوی فرصتهای بزرگتری برای خلق رمانی ویژه در نوع خود است اما ناصری ترجیح میدهد نیمه نخست داستان را عمدتاً به همجوشی شخصیت داستانش با جهان بیرون اختصاص دهد و در نیمه دوم، درست مثل مردِ روی طرح جلد کتاب که درونش کاروانهایی از عمق تاریخ تاکنون در جهت مخالفی در حرکتاند، خواننده را غرق در جهان درونی قهرمانش کند.جهانی که پر از تاریخ است و در عین حال با چیزی بیشتر از واقعنگاری به روش تاریخنویسان پر شده است؛ با خیالی مملو از مصیبتی بزرگ که زمان و مکان را درنوردیده و در نهایت سرنوشت شخصیت اصلی را نیز به شکلی غیرمنتظره رقم میزند.
محمد –
روایتی متفاوت از سفر عشق ، سفر اربعین به قلم مسلم ناصری که کمی هم تاریخ را برای شما روایت میکند.
فرصت خواندن این کتاب را از دست ندهید.
محمد –
کتاب جالب با حال و هوای اربعین و پیاده روی اربعین امام حسین ع
Masoomeh –
من بشخصه اهل سفرنامه خوندن نیستم ولی این کتاب واقعا روایت عجیبی و جالبی داره و
ذهنتو به چالش میکشه…
خوندن این کتاب به همه مخصوصا نوجوونا توصیه میکنم:))