مجموعه داستانِ «سبکهای حسادت» نوشتهی شهریار وقفیپور پژوهشی در فرمِ داستانِ کوتاه است، آن هم به مفهومی که مثلاً آلن بدیو مد نظر دارد وقتی میگوید «تاریخ ادبیات یک ژانر تاریخ پالایش و کاستن و حرکت به سوی فرم ناب آن است؛ زدودن هر چیزی از یک اثر هنری که برای آن زاید است و ذاتی آن نیست».
داستانهای «سبکهای حسادت»، حداقل با فضای غالب در داستاننویسی ایران، بیگانه بنمایند. از طرفِ دیگر، تنوع نیز از خصوصیات این مجموعه است:
الف) تنوع قالبهای روایی مثلاً حکایت بورخسی (داستان «روایت چهاردهم» و «تبارشناسی مثلث»)، استنتاجِ کارآگاهی بر مبنای چراییِ ظهور یک حکم («شمعون قدیس»)، معرفی رمانی خیالی («شبی با سنگفرشهای جوان»)، روایتِ جویسی یک داستانِ پلیسی («هرزهنگاری در بینالنهرین»)، تمثیل («بچههای خوب به راههای بد نمیروند»)
ب) تنوعِ ژانرهای داستانی: داستان گوتیک («از یک داستان گمشده» و «محبوبها، محبوبها»)، داستان جنایی («داستان عاشقانهی قتال» و «جنایت نتیجهی دیر رسیدن است»)، داستان جاسوسی، البته به شکلی نقیضهوار یا پارودیکش («معاملات ادبی با اتهامات محدود»)؛ ج) تنوع در حالوهوای ادبی: ادبیات اعترافی از نوع نسل بیتی و هیپیوارش («My Generation»)، ادبیات ابسورد («یک داستان با سبکیِ تحملناپذیر» و «حافظه») و نقیضهپردازی («مارکو» و «یک مایه در دو نویسنده از یک داستان»).
علی –
پژوهش خوبی هست در فرم داستان کوتاه
علی –
نکته قابل تأمل در داستانهای «سبکهای حسادت» فاصلهای است که این آثار کوتاه با تعریف رایج و غالب از فرم «داستان کوتاه» دارند.