اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

رژه خاموش

رژه خاموش

340,000 تومان

قیمت پشت جلد:340,000 تومان
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

اول

سال انتشار

1402

تعداد صفحه

503

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

340,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

ناموجود

این کتاب در حال حاضر موجود نیست، اما می توانیم آن را با درخواست شما تامین کنیم و از طریق پیامک با خبرت کنیم!
از طریق دکمه زیر درخواست تامین فوری رو به همراه ثبت تلفن همراه انجام بده.


QR Code
قیمت پشت جلد:340,000 تومان

با خرید این محصول 34 سکه معادل 6,800 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

کیگو هیگاشینو، زاده ی 4 فوریه ی 1958، نویسنده ای ژاپنی است. هیگاشینو پس از فارغ التحصیلی در رشته ی مهندسی برق از دانشگاه اوساکا، به نوشتن رمان روی آورد در حالی که همچنان به عنوان مهندس در شرکتی بزرگ کار می کرد. هیگاشینو به خاطر خلق داستان های معمایی خود، برخی از معتبرترین جوایز ادبی ژاپن را به خود اختصاص داده است.در سال 1999 ، او جایزه نویسندگان سبک رازآلود ژاپن را برای رمان “هیمیتسو (راز)” به دست آورد، که توسط کریم یاسار به انگلیسی ترجمه شد و توسط ورتیکال، تحت عنوان “ناوکو” در سال 2004 منتشر…
وزن 352 گرم
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

اول

سال انتشار

1402

تعداد صفحه

503

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

ویژگی

0 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
محتوای مفید و آموزنده
0

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “رژه خاموش”

بریده هایی از کتاب رژه خاموش

اگر کتاب "رژه خاموش " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

یوتارو چاقویی را که در دست داشت پایین گذاشت و از پشت پیشخوان بیرون آمد و وارد رستوران شد. ماچیکو پردۀ نورِن بالای در ورودی را پایین آورده و تازه به داخل برگشته بود.

نگاهشان با هم تلاقی کرد و ماچیکو کمی سرش را کج کرد. «چیزی شده؟»

یوتارو پشت سرش را خاراند. «نه. فقط حرف‌هاتون رو شنیدم. خوب خونسردیت رو حفظ کردی. می‌دونم که کار آسونی نیست.»

«خیلی هم سخت نیست. من سال‌هاست با مشتری‌ها سروکار دارم. به هر حال این شغلمونه.»

«می‌دونم، ولی باز هم…»

ماچیکو چوب‌پرده را به دیوار تکیه داد و به ‌طرف شوهرش چرخید. زنی ریزنقش با صورتی کوچک بود و همیشه نگاه نافذی داشت، حتی زمانی که سنش کم بود. وقتی ارتباط چشمی برقرار می‌کرد، آدم در برابرش کم می‌آورد.