اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

حاج احمد

حاج احمد

85,000 تومان

(دیدگاه کاربر 4)
قیمت پشت جلد:85,000 تومان
نویسنده

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

اول

سال انتشار

1399

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

85,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

ناموجود

این کتاب در حال حاضر موجود نیست، اما می توانیم آن را با درخواست شما تامین کنیم و از طریق پیامک با خبرت کنیم!
از طریق دکمه زیر درخواست تامین فوری رو به همراه ثبت تلفن همراه انجام بده.


QR Code
قیمت پشت جلد:85,000 تومان

با خرید این محصول 9 سکه معادل 1,700 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

روایتی است داستان گونه از زندگی فرمانده آسمانی شهید حاج احمدکاظمی که به فرازهای مختلفی از زندگانی این شهید سرافراز می‌پردازد. این کتاب در سه فصل به خاطرات ناگفته و جدید از زوایای زندگی حاج احمدکاظمی می‌پردازد.

خاطرات دوران کودکی و مبارزات انقلاب شهیدکاظمی، خاطرات دوران آموزش‌های چریکی در سوریه و لبنان، حضور پرماجرا در کردستان، چگونگی عزیمت به جنوب و تشکیل تیپ هشت نجف اشرف، حضور در عملیات های مختلف و رشادت‌های این شهید بزرگوار از ویژگی های این اثر است.

گزیده متن:
“بعد از آن‌که نمازم را خواندم، رفتم ببینم احمد کجاست و چه‌کار ‌‌‌می‌کند. هرچه اتاق‌ها را گشتم، خبری از احمد نبود. با خانواده همه‌جا را گشتیم. انگار آب شده بود رفته بود توی زمین! گمانمان رفت که عقب حاجی رفته به مسجد.
از پشت شیشۀ بخارگرفته به حیاط نگاه می‌کردم تا ببینم حاجی و احمد کی برمی‌گردند. وقتی حاجی درِ خانه را باز کرد و توی حیاط دیدمش، سریع در را باز کردیم. هنوز بالای پله‌ها نرسیده، از او سؤال کردیم‌: «احمد کجاست؟»
گفت‌: «احمد؟!» و ادامه داد: «دنبال من نبوده. مگه نگفتم که من یواشکی می‌رَم؟!»
در حال صحبت بودیم که دیدیم کسی درِ خانه را می‌زند. به سمت در رفتیم. حاجی کلون در را کشید و در به سمت داخل باز شد. حاج یدالله انتشاری، یکی از مسجدی‌ها بود. احمد را روی دوشش گرفته بود. گفتیم‌: «حاجی چطور شده؟»
ـ احمد تو حسینیه بود. دیدم کفشاشو دزدیدن و پابرهنه داشت برمی‌گشت. گفتم‌: پسرِ کی هستی؟ گفت‌: پسرِ حاجی‌عشقعلی. من هم به پشتم گرفتمش و آوردمش.”

متن پشت جلد کتاب (برگرفته از بیانات شهید) :

“اگر می‌خواهید تاثیر گذار باشید، اگر می خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید، ما راهی جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم.

اول خودتونو آماده بکنید، خودتونو آماده بکنید یعنی چه ؟

یعنی یه شهید همت باشید، یعنی یه شهید خرازی باشید، کاری بکنید که وقتی یه نفر می خواد بیاد تو دفترتون، بگه برم پیش فلانی، در تصورش بیاد که اگه همت بود من می رفتم پیشش چه خصوصیاتی داشت، از اون خصوصیات بسیاریشو در شما ببینه…”

وزن 400 گرم
نویسنده

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

اول

سال انتشار

1399

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

5
4 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
محتوای مفید و آموزنده
0

4 دیدگاه برای حاج احمد

پاکسازی فیلتر
  1. وجیهه

    دوسال هست که میخوام کتاب رو تهیه کنم. خدا رو شکر افزایش قیمت نداشته.
    پیشنهاد می کنم.

  2. علی

    خاطرات بسیار خوبی داره کتاب. نثری روان داره

  3. خانم

    بسیار عالی توصیه میشه

  4. امیررضا فرامرز قراملکی

    کتابی خوندنی از خاطرات شهید حاج احمد کاظمی

دیدگاه خود را بنویسید

بریده هایی از کتاب حاج احمد

اگر کتاب "حاج احمد " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

هنوز بریده ای از این کتاب ارسال نشده است.
با ارسال بریده کتاب، سکه دریافت کنید!