«به من گفتند تنها بیا» کتابی است که سعی در شناساندن تفکر افراط گرایی و تبعات آن برای دیگران دارد. داعش از نظر او یکی از همین تفکرات افراطی است که برای جامعه جهانی ایجاد خطر کرده است. داستان گفتگوی مستقیم او با مقامات داعش قسمتی از این کتاب است و بقیه کتاب خاطرات او از تلاش هایی است که در مسیرگزارش دهی در مورد تروریست و تبعاتی که این جریان مخرب اجتماعی برای دیگران به همراه داشته است میپردازد.
«سُعاد مخنت» نویسنده کتاب، بانویی مسلمان و آلمانی است که به عنوان خبرنگار برای واشنگتن پُست می نویسد. به گفته ی خودش او زن مسلمانی از تبار مراکشی- ترکی است که درآلمان به دنیا آمده و بزرگ شده و بین روزنامه نگارانی که جهاد جهانی را پوشش می دهند موردی خاص است. او معتقد است به خاطر پیشینه و گزارشاتی که در دوران دانشجویی اش درکالج، در مورد هواپیما ربایان یازدهم سپتامبر نوشته بود، دسترسی خاصی به رهبران ستیزه جوی زیرزمینی دارد.
نویسنده در این کتاب شرح مفصلی از زندگی خود می دهد. او دیدگاه سکولاری دارد و برای دست یافتن به تمامی سوژه هایی که توجهش را جلب می کنند پشتکار و تلاش زایدالوصفی از خود نشان داده است. جنیست او در تهیه گزارشات از مناطق حساس و ناامن، اضطراب کار را برای او چندین برابر می کند ولی او همیشه مصمم است.
قسمتی از متن کتاب :
«…ابویوسف که در صندلی عقب نشسته بود، بیست و هفت یا هشت ساله به نظر میآمد و یک کلاه بیسبال سفید و عینک دودی داشت که چشمهایش را پوشانده بود. قدبلند و خوشبُنیه بود، با ریش کوتاه و موهای مجعدی که تا روی شانهاش میرسید…. اکرم سوییچ ماشین را چرخاند و در تاریکی به موازات مرز در خاک ترکیه شروع به حرکت کردیم. گاهی از روستاهای کوچکی میگذشتیم. میتوانستم صدای باد را بشنوم که به شیشههای ماشین میخورد. سعی کردم مسیر را به خاطر بسپارم، اما غرق گفتوگویم با ابویوسف شدم… در طول مسیر، دیدگاهش را توضیح داد: داعش مسلمانان را از فلسطین تا مراکش و اسپانیا آزاد میکند و بعد جلوتر میرود تا علمدار اسلام در سراسر دنیا شود. هرکسی که مقاومت کند، دشمن حساب میشود.»
به من گفتند تنها بیا: پشت خطوط داعش
Earn 22 Reward Points270,000 تومان قیمت اصلی 270,000 تومان بود.216,000 تومانقیمت فعلی 216,000 تومان است.
وزن | 355 گرم |
---|---|
نویسنده | |
قطع کتاب | |
موضوع | |
نوبت چاپ | ششم |
ناشر | |
سال انتشار | 1397 |
تعداد صفحه | 336 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
مترجم | |
شابک | 9786008460886 |
2 عدد در انبار
7 دیدگاه برای به من گفتند تنها بیا: پشت خطوط داعش
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
شنیدم که شیخ در یک بطری را باز کرد و چیزی را اسپری کرد گفت: «انگار رنگت پریده، شاید هوا زیاد خوب نیست.» عطر گل رز و مشک، خودرو را پر کرد. باورم نمی شد، من نگران بودم که زنده میمانم یا نه، آنوقت این مردک به خودش عطر میزد. از محلههای حاشیهٔ کراچی میگذشتیم و شب تاریک و تاریکتر میشد. بالأخره دستیار فرمانده که کنار راننده نشسته بود، سرش را برگرداند و به انگلیسی گفت: «نگران نباش، این دفعه نمیدزدیمت. فقط شیخ میخواهد به یک ضیافت باربیکیو دعوتت کند. بهترین جا خارج از شهر است.»
مذهب، مردم را افراطی نمیکند؛ مردم، مذهب را افراطی میکنند. اخیراً برای حج عمره به مکه رفته بودم، لزومی نداشت خانمها در حین زیارت صورتشان را بپوشانند و از آقایان جدا نبودند. چطور خانمها را مجبور به پوشاندن صورتشان و جداشدن از مردها میکنیم، درحالیکه در مقدسترین مکان اسلام این اتفاق نمیافتد؟ منفعتطلبان، ایدئولوژی خودشان را به نام اسلام تبلیغ میکنند و این بهشدت خطرناک است.
به من نگاه کرد، چشمان قهوهایاش از تعجب گشاد شد. پرسید: «برای چه کسی مهم است که حقیقت چیست؟ واقعاً فکر میکنید برای کسی مهم است که حقیقت چیست؟ چقدر سادهاید؟ فکر میکنید زندگی عراقیها برای آمریکاییها مهم است؟ فکر میکنید دانستن این واقعیت که ما هیچ ربطی به ۱۱ سپتامبر یا سلاح کشتار جمعی نداریم، فرقی به حال آمریکا دارد؟»
دموکراسی یعنی اکثریت پیروز میشود و حق کنترل اقلیت را به دست میآورد
«غربیها آخرین کسانی هستند که میتوانند در مورد حقوق بشر حرف بزنند. نگاه کن با من و بقیه چه کردند. آنها مسئولیت عواقب کارهایشان را نمیپذیرند. استاد اتهامزنی و انتقاد هستند اما به خودشان نگاه نمیکنند و مسئولیت خود را در قبال نقض حقوق بشر به عهده نمیگیرند.»
آیا به راستی دموکراسی همان چیزی بود که انتظارش را داشتیم، یا اینکه دقیقاً در جهت مخالف ارتقای ارزشهایی که عزیزشان میدانستیم، گام برداشتیم: تساوی زن و مرد، حقوق اقلیت برای بقا و پیشرفت. ما امروز با آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی عمل، هر اعتقادی را که میخواهیم انتخاب میکنیم؟ به جای بحث در مورد سیستم رأیگیری بهتر است به ارزشهای جهانی وفادار بمانیم. به نظر میرسید جهان اسلام و جوامع مسلمانان کمی دیر به گفتمان عدالت و بیعدالتی بر اساس دین پرداختند. مذهب، مردم را افراطی نمیکند؛ مردم، مذهب را افراطی میکنند.
مهاجران همنسل آنها، رختشویها و آشپزها، همیشه بهسختی کار کرده بودند؛ اما آخر کار، سرشان را پایین انداخته بودند و تسلیم قدرت «آلمانیهای خالص» شده بودند. مادرم چند سالی بود که برای زنگزدنِ گوشش پیش یک پزشک میرفت که آمپولهای دردناکی به او میزد؛ اما اصلاً بهتر نشده بود. او پذیرفته بود که دکتر کارش را بلد است تا روزی که من همراه او به مطب رفتم و پرسیدم چرا شرایط مادر بهتر نشده. آقای دکتر خیلی تعجب کرد و گفت: «معمولاً افرادی مثل مادر شما هیچوقت سؤالی نمیپرسند.» مادر بعدها به من گفت: «هیچوقت فکر نمیکردیم که ما هم حق داریم. هیچوقت جرئت نداشتیم چیزی بپرسیم.»
محمد مهدی –
نفس اقدام برای مشاهده از نزدیک و ایجاد منابع دسته اول قابل توجه و احتران هست
m.m.arabi2009.ir –
داستان زیبایی داشت
زهرا –
بسیار کتاب جالب و جذابی بود
متین –
فوق العاده حتما پیشنهاد میشه
محمد….. –
کتاب جالبی بود ولی خب نویسنده در زندگینامه خودش کمی زیاده روی کرده ولی خب موضوع جالبی بود وکتابی با ارزش
امیررضا فرامرز قراملکی –
روشنگری ای با چاشنی جذابیت و هیجان!
M.N –
کتاب جذاب و تحسین برانگیزی و به شدت پیشنهاد میکنم که همه این کتاب رو بخونن✌🏻