کتاب بعد زلزله، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی هاروکی موراکامی است که اولین بار در سال 2000 به انتشار رسید. داستان های موراکامی در این مجموعه ی مسحورکننده در زمان زلزله ی فاجعه بار شهر کوبه در سال 1995 اتفاق می افتند، زمانی که مردم ژاپن به شکلی بی رحمانه از شکنندگی زندگی خود آگاه شدند. اما تحولاتی که شخصیت های موراکامی درگیرش می شوند، بسیار ژرف تر و اسرارآمیزتر از این حرف ها هستند و سرچشمه ی آن ها، دنیایی عجیب و غیرمعمول است. در داستان های این مجموعه، مردی که طوری رشد یافته بود تا خود را پسر خدا بداند، به دنبال غریبه ای می رود که ممکن است پدرش باشد و فردی با قورباغه ای بزرگ و سخنگو ملاقات می کند که از او برای نجات توکیو از ویرانی کمک می خواهد. داستان های به یاد ماندنی و رویاگونه ی این مجموعه، مُهر تأییدی دوباره بر این موضوع هستند که موراکامی، یکی از خلاق ترین نویسندگان عصر حاضر است.
80,750 تومان
بعد زلزله
Earn 6 Reward Points72,000 تومان قیمت اصلی 72,000 تومان بود.61,200 تومانقیمت فعلی 61,200 تومان است.
وزن | 190 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
موضوع | |
ناشر | |
تعداد صفحه | 168 |
نوبت چاپ | 8 |
سال انتشار | 1400 |
جلد کتاب | شومیز |
شابک | 9789643624958 |
ناموجود
3 دیدگاه برای بعد زلزله
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
میاکی کارش را سرِ حوصله انجام داد اما همین که دیگر از همهچیز راضی شد سری تکان داد، انگار به خودش بگوید همین است: عالی. بعد روزنامههایی را که همراه آورده بود دسته کرد و خیلی نرم گذاشتشان پای پُشته. روزنامهها را با فندکی پلاستیکی آتش زد. جونکو بستهی سیگارش را از جیب درآورد، یکی برداشت و گذاشت بر لب و کبریتی کشید. چشمهایش را جمع کرد و خیره شد به پُشتِ قوزکرده و سرِ میاکی که موهایش داشت میریخت. رسید: لحظهی نفسگیرِ کُلِ این مراسم. آتش جان میگیرد؟ شعله میکشد به آسمان؟
سهتایی در سکوت خیره بودند به کُپهی کُندهها. روزنامهها الو گرفتند. شعلهها افتانوخیزان لحظهای بالا آمدند، سپس پژمردند و خاموش شدند. بعد دیگر هیچ نبود. جونکو با خودش فکر کرد جواب نداد. چوبها احتمالاً خیستر از آن بودند که بهنظر میرسیدند.
جونکو داشت امیدش را از دست میداد که باریکهای دودِ سفید از پشتهی چوبها بیرون زد. بادی نبود که دود را ببرد
شبِ سردی بود اما هیچ بادی نمیآمد. کلماتی که از دهانشان بیرون میآمدند در هوا یخ میزدند.
جونکو گفت «چی تو پِرلجَم هست که تو اینقدر باهاش کِیف میکنی؟ یه مقدارِ زیادی سروصدائه دیگه فقط.»
کایسوکی گفت «پِرلجَم تو کُلِ دنیا ده میلیون طرفدار داره.»
جونکو گفت «خب، آتیش درست کردن هم پنجاه هزار ساله که تو کُلِ عالم طرفدار داشته.»
آمپلیفایرش را خاموش کرد، روی زیرشلواریاش شلوار پوشید، پولیور، و رویش ژاکتی کُرکدار که زیپش را تا دمِ چانه داد بالا. جونکو روسرییی پیچید دورِ گردنش و کلاهی بافتنی هم سرش گذاشت.
وقتی داشتند میرفتند سمتِ ساحل کایسوکی گفت «دیوونهاین شماها، چی تو آتیش درست کردن هست که اینقدر باهاش کِیف میکنین؟»
جونکو گفت «من دارم میرم دمِ ساحل آتیشبازی.»
کایسوکی با اخم پرسید «باز هم میاکی؟ شوخیت گرفته؟ میدونی که، فِوریهست. ساعت هم دوازدهِ شبه. الان میخواین برین آتیش درست کنین؟»
«مشکلی نیست. تو نمیخواد بیای. من خودم میرم.»
کایسوکی آهی کشید؛ «نه، میآم. یه دقیقه وقت بده لباس عوض کنم.»
جورابشلوارییی پوشید، رویش هم شلوارجینش را، بالاتنه پولیوری یقهاسکی، و بستهای سیگار هم چپاند توی جیبِ کُتِ پشمیاش. کیف، کبریت، دستهکلید. با پا آهسته زد به پشتِ کایسوکی. کایسوکی هدفون را از روی گوشاش برداشت.
میاکی با آن صدای خفه و لهجهٔ اوزاکایی آشنایش پرسید «بیدارت کردم؟»
جونکو گفت «نه، بیداریم هنوز.»
«من دمِ ساحلَم. باید ببینی اینهمه کُندهٔ شناور و! میتونیم یه آتیشِ حسابی راه بندازیم ایندفعه. میآی؟»
جونکو گفت «حتماً. بذار لباس عوض کنم؛ ده دقیقهٔ دیگه اونجام.»
وقتی چند دقیقهای قبلِ نیمهشب تلفن زنگ زد، جونکو داشت تلویزیون تماشا میکرد. کایسوکی گوشهٔ اتاق هدفونبهگوش نشسته بود، چشمانش نیمبسته، و همهنگام با حرکتِ انگشتان بلندش بر سیمهای گیتاربرقی، سرش را عقبجلو تاب میداد. داشت قطعهای با ریتم تند تمرین میکرد و اصلاً نفهمید تلفن دارد زنگ میزند. جونکو گوشی را برداشت.
هادی –
پیرنگ قوی و ساختار داستانی قدرتمند از ویژگیهای این کتاب
سوگند –
کتاب جالبی باید باشه
علی –
این کتاب تمامالمانهای آثار موراکامی داره مثل کاراکترهایی که مرتبا شنا میکنن و بدون هیچ دلیلی از طرف دوستانشون طرد میشن پس اگه طرفدارش هستین شک نکنینید باید خوندش، فقط به خاطر گنگ بودن اسامی ژاپنی برای ما پیشنهاد میکنم اسامی رو یادداشت کنید