39 کیلو تمام، داستان اسارت و آزادی یک نوجوان است.
کتاب خاطرات پسر روستایی نوجوانی است که زودتر از زمان مقرر، سربازِ جبهه جنگ شد و تنها یک سال بعد از اولین حضورش در جبهه در چنگال دشمن بعث به اسارت رسید.
حال ما هستیم و روز و شبهایی که حسین را در گوشهی اردوگاه تکریت 12 بزرگ و بزرگتر کرد.
علی –
هیچ تصوری از آینده در ذهنم نقش نمیبست و برای سؤالاتی که مثل خوره به جانم افتاده بود، جوابی نداشتم. نمیدانستم ما را به کجا میبرند و با ما چه خواهند کرد. فقط حدس میزدم که مجروحین را برای مداوا به بیمارستان انتقال خواهند داد و به احتمال زیاد من جز آنها نخواهم بود. حداقل اگر این تیرِ لعنتی به استخوانم رسیده بود، میشد امیدی داشت، اما این زخم از نظر آنها یک خراش کوچک به حساب میآمد. خراشی که پوتینِ پای راستم را پُر از خون کرده بود و سوزش آن لحظهای راحتم نمیگذاشت.