کمی جلوتر موحد از داخل یکی از سنگرها درآمد و با دیدن محسن دلش گرم شد. انگار که مادرش را بعد از کلی اتفاقات خطرناک دیده باشد. با حرارت بغلش کرد و از اینکه دید گلوی محسن تیر خورده ناراحت شد.
– تو با این وضعت چرا اومدی تا اینجااااا؟ بیا برو پایین ببینم بچه پررو!
محسن لبخند زد. نمی توانست حرف بزند. اما احساس کرد اگر لب هایش را کمی باز کند و دهانش را زیاد تکان ندهد، می تواند چیزهایی بگوید.
– بچه پررو خودتی!
این را نمی گفت خیلی سخت می گذشت بهش!
مهسا –
این شهید خیلی جذابه، با اینکه نخبه بودن اما همه چیزو رها میکنن و به جبه میرن تا به تکلیف شون عمل کنن
علی –
کتاب، یک شخصیت محوری دارد و روایتی هست که داستانی نوشته شده و نثر ساده و شیرین نویسنده هم یکی از محاسن کتاب است
علی –
فائضه غفار حدادی با پرهیز از ارائۀ اطلاعات بی استفاده به نفع کتاب عمل کرده است. نثر ساده و شیرین نویسنده هم یکی دیگر از محاسن کتاب است. اما با این که ماجرا از قبولی شهید وزوایی در کنکور آغاز می شود، باز هم در ابتدای کتاب با اطناب مواجه هستیم
مریم –
فائضه غفار حدادی در این کتاب تکه های پازل شخصیت شهید وزوایی رو با دقت و ظرافت و دلسوزی خاصی کنار هم چیده . یک کلام « شهید محسن وزوایی را باید شناخت »
لیبل "خریدار محصول" خانم صادقی (خریدار محصول) –
🌸ممنون از کتابستان🌸
از خریدم (از قیمت کتاب و ارسال) خیلی راضیام.
قبلا از طریق کتاب دیگهای با شهید وزوایی آشنا شدم و قصد داشتم یه روزی حتما این کتاب جامعتر رو تهیه کنم💜
به لطف قیمت مناسب کتابستان خریدمش😊
Store manager کتابستان –
مبارکتون باشه
خوشحالیم که از خریدتون راضی بودید 🙂