گفتگوی یک زن با خدا ٬ کتاب آرامبخش که گفتگوی نویسنده کتاب (مارجوری هلمز) با خدای خودشه. این گفتگو به زبان ساده و در جریان کارهای روزمره یک زن نوشته شده است.
– یاری ام ده٬ حقیقت وجودی خویش را دریابم و آن چه هستم مشاهده کنم٬ هر چند که ممکن است آن حقیقت بسیار تلخ باشد.
-خداوندگارا! من آنقدر سیب زمینی پوست نمی کنم که مادر پوست گرفت٬ اما وقتی به این کار سرگرمم شکرگزار تو هستم چه به ناگاه خود را به تو نزدیکتر حس می کنم.
– خداوندگارا! گاه خیال می کنم دیگر نمی توانم با این ظروف چرب دگرباره مواجه شوم. خودت نیز می دانی که پخت و پز برایم مشکل نیست. پخت غذا را نوعی آفرینش می دانم. می دانی که احساس خوشایندی دارم به هنگامی که می کوشم تصمیم بگیرم چه غذایی برای شام تهیه کنم و آن گاه که مواد غذایی را آماده می کنم٬ مخلوط می کنم و در قابلمه می ریزم٬ در همه این موارد٬ حضور ترا در کنار خویش احساس می کنم.
– خداوندا! وقتی این لباس ها را برای خانواده ام اتو می کنم٬ به من این آگاهی را ببخش که این کار را یک وظیفه کسالت بار ندانم٬ بلکه یک لطف احساس کنم.
-خداوندگارا ! تا چه حد باید سپاس گزار باشیم برای رنگ هایی که آفریده ای. برای آبی آسمان و آبی چشمان و آبی جامه خوش رنگی که بر طناب می آویزم برای نارنج های پرطراوتی که جای گرفته در سبد قهوه یی که بر میز آشپزخانه قرار داده ام. برای انگورهای ارغوانی رنگی که از دیواره سبد سرک کشیده و برای فنجان های ارغوانی خوش رنگی که بر نعلبکی های سپید تکیه داده اند و شکوهی بخشیده اند به صبح مان….
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.