

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید




کتابدار جاسوس
کتابدار جاسوس
400,000 تومان قیمت اصلی: 400,000 تومان بود.280,000 تومانقیمت فعلی: 280,000 تومان.
نویسنده | |
---|---|
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
اول |
سال انتشار |
1402 |
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
400,000 تومان قیمت اصلی: 400,000 تومان بود.280,000 تومانقیمت فعلی: 280,000 تومان.
موجود در انبار
مشاهده QR CODE

با خرید این محصول 28 سکه معادل 5,600 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
مدلین مارتین ما را با خود به دنیای جذاب و فوق العاده لیسبون و لیون در طول جنگ می برد و داستان دو زن شیر دل را بازگو می کند که حاضرند همه زندگی شان را با آزادی تاخت بزنند کتابدار جاسوس از آن کتاب های شاد و الهام بخش و پر تعلیق است که حتما باید مزه اش کرد.»
وزن | 380 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
اول |
سال انتشار |
1402 |
تعداد صفحه |
400 |
جلد کتاب |
شومیز |
زبان کتاب |
فارسی |
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
بریده هایی از کتاب کتابدار جاسوس
اگر کتاب "کتابدار جاسوس " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
-
حامد عطایی
همین که هواپیما، مثل پرندهای، در آسمان صاف و بدون ابر اوج گرفت، اِیوا کتابش را به دست گرفت و لابهلای ورقهایش گم شد. اما با کوچکترین لرزش و تلاطمی، ترس، چنگالهای تیز و قدرتمندش را در قلب او فرومیکرد و به یادش میآورد زندگیاش تنها به تکهای آهن بند است. در آن لحظات جانکاه و هراسناک، ناخودآگاه تصویر پدرومادرش در ذهنش زنده شد که هواپیمایشان در بازگشت از آن سفر نحس به فرانسه سقوط کرد. با خودش میاندیشید در آن ثانیههای دلخراش آخر، چه بر آنها گذشته و به چه فکر میکردهاند.
-
حامد عطایی
هنوز نیروهای نازی که از شش ماه پیش، منطقۀ آزاد فرانسه را در تصرف داشتند این اعلامیههای تازهنصبشده را ندیده بودند که بکَنندشان. الن میدانست که حتی نباید به متن نوشته نگاه کند، اما نمیتوانست چشم از آن بردارد. آخر خواندن این جمله ضربان قلبش را تندتر میکرد و مصمم میشد کاری بکند.
-
حامد عطایی
از آن موقع، هروقت یک دسته کتابِ بیصاحب روی میز مطالعۀ کتابخانه میدید، این جمله در ذهنش مرور میشد. مراجعهکنندۀ بیچاره هم تقصیری نداشت. حتی فیلسوفان بزرگ گذشته هم نمیتوانستند در یک بعدازظهر، آنهمه اطلاعات را توی مغزشان جا بدهند. اما این جملۀ دنیل عجیب به دل اِیوا نشسته بود، چون با تکرارش، یاد نگاه خندان او میافتاد.
دیدگاهها
پاکسازی فیلترهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.