در این کتاب “چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟”، منتقد فرهنگی برجسته مری ابرشتات، نظریه جدید قدرتمندی را در مورد افول دین در جهان غرب ارائه میکند. حکمت متعارف این است که غرب ابتدا انحطاط مذهبی را تجربه کرد و به دنبال آن خانواده زوال یافت. این حساب استاندارد را تغییر می دهد. ابرشتات با گردآوری مجموعهای از تحقیقات چشمگیر، از دادههای تاریخی شگفتانگیز در مورد افول خانواده در فرانسه قبل از انقلاب تا فرهنگ عامه معاصر در ایالات متحده و اروپا، نشان میدهد که عکس این موضوع نیز صادق بوده است: تضعیف خانواده مسیحیت را بیشتر تضعیف کرده است.
ابرشتات با تکیه بر جامعه شناسی، تاریخ، جمعیت شناسی، الهیات، ادبیات و بسیاری از منابع دیگر، نشان می دهد که زوال خانواده و افول دینی در دنیای غرب دست به دست هم داده اند، به گونه ای که قبلا درک نشده است. آن را در یک تصویر جدید و چشمگیر قرار می دهد که پایان نامه کتاب را خلاصه می کند، “مارپیچ دوگانه جامعه، که هر یک برای بازتولید موفق به قدرت دیگری وابسته است.”
ابرشتات در آخرین فصلهای هشیارکننده، پیامدهای عظیم نابودی متقابل خانواده و ایمان در غرب را بیان میکند. در حالی که در برخی محافل تحسین افول دین و خانواده هسته ای مد شده است، همانطور که ابرشتات نشان می دهد هزینه های اجتماعی، اقتصادی، مدنی و سایر موارد هنگفتی در هر دو افول وجود دارد. نتیجه گیری او این سوال وسوسه انگیز را در نظر می گیرد: آیا بحران اقتصادی و جمعیتی که اکنون اروپا را متلاطم کرده و به آمریکا سرایت کرده است، نتیجه ناخواسته احیای خانواده به عنوان بادوام ترین جایگزین برای دولت رفاه شکست خورده را خواهد داشت – نتیجه ای که می تواند زمینه را برای یک دین مذهبی فراهم کند.
کتاب چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.