از آسمان خاکستر میبارد و از زمین مار میجوشد. جام جهاننما خاموش است، زمان ایستاده و جهان رو به ویرانی دارد. جمشید اهریمن و مرد ماردوش را دلیل نفرین و تباهی می داند و مردم خود جمشید را. برای نجات چه باید کرد؟
جمشید برای شکست نفرین پا به راه گذر از هفتخوان میگذارد اما این برای نجات کافی نیست. مردم نیز باید هفتخوان خود را بیابند و از آن بگذرند.
در این رمان، برای نخستین بار در ادبیات حماسی، مردم نیز هفتخوان دارند، باید با تاریکیهای خود رو در رو شوند و از آن بگذرند زیرا پیروزی جمشید در هر خوان، وابسته به گذر مردم از خوان دشوار خویش است و مردم نیز تنها زمانی می توانند از گردنه خود عبور کنند که جمشید از خوان مهیب خویش گذشته باشد.
هفت جاویدان داستان ایران است. داستان خودکامگی و فداکاری، روایت عشق و شکوه و شرافت در روزگار بی امید نفرین، داستان پدیدآمدن نوروز، روایتی از زنده ماندن ما.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.