دنیای دو نفر
دنیای دو نفر قیمت اصلی: 325,000 تومان بود.قیمت فعلی: 227,500 تومان.
بازگشت به محصولات
مستخدم
مستخدم قیمت اصلی: 230,000 تومان بود.قیمت فعلی: 161,000 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

هزاران فرسنگ تا آزادی

هزاران فرسنگ تا آزادی

قیمت اصلی: 220,000 تومان بود.قیمت فعلی: 154,000 تومان.

(دیدگاه کاربر 1)
قیمت پشت جلد:220,000 تومان
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

یازدهم

سال انتشار

1399

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 220,000 تومان بود.قیمت فعلی: 154,000 تومان.

در انبار موجود نمی باشد

ناموجود

این کتاب در حال حاضر موجود نیست، اما می توانیم آن را با درخواست شما تامین کنیم و از طریق پیامک با خبرت کنیم!
از طریق دکمه زیر درخواست تامین فوری رو به همراه ثبت تلفن همراه انجام بده.


QR Code
قیمت پشت جلد:220,000 تومان

با خرید این محصول 15 سکه معادل 3,080 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

در سئول،درباره اردوگاه های وحشتناک کار در کشور شنیدم،جایی که همین حالا حداقل صدو پنجاه زندانی به آرامی می میرند. وقتی کره شمالی زندگی می کردم،حتی روحم از این اردوگاه ها خبر نداشت؛فقط می دانستم که مردم ناپدید می شوند.در سئول، اغلب درباره پناهندگی می شنوی که آنها هم مثل من فرار کرده اند.حالا فهمیده ام که کشور ما در واقع زندانی بزرگ است،جایی که باز داشت شدگان از بدبختیشان بی خبرند،زیرا اولین الویت آن ها همیشه جنگیدن برای زندگیشان بوده است.

وزن 184 گرم
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

یازدهم

سال انتشار

1399

تعداد صفحه

202

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

5
1 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
5
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
5
محتوای مفید و آموزنده
5

1 دیدگاه برای هزاران فرسنگ تا آزادی

پاکسازی فیلتر
  1. خدیجه

    طراحی جلد و صفحات کتاب
    جذابیت محتوا و موضوع کتاب
    محتوای مفید و آموزنده

    هزاران فرسنگ تا آزادی، داستانی زیبا و فراموش نشدنی از دختری است که در برابر همه اختلافات زنده مانده است، در مواجهه با یکی از بی رحمانه ترین و ظالمانه ترین رژیم های تاریخ مدرن.

دیدگاه خود را بنویسید
شناسه محصول: 65888 دسته:

بریده هایی از کتاب هزاران فرسنگ تا آزادی

اگر کتاب "هزاران فرسنگ تا آزادی " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

در کشوی میز قهوه خوری، یک دفترچه و مداد __ از جمله چیزهای معدود باارزشی که داشتیم و نفروخته بودیم __ پیدا کردم. کاغذهای دفترچه باکیفیت بودند. در تاریک و روشنا دولا شدم، شروع به نوشتن کردم. در دفترچه، تمام کوشش ها و رنج و محنت هایی را که برده بودم و همین طور سه بار رفت و برگشتم به راجین_ سانبونگ را بازگو کردم. مدادم را محکم روی کاغذ فشار می دادم و پر از ناامیدی بودم، کل صفحه را پر کردم. نوشتم: «مامان، منتظرت بودم. شش روز منتظرت بودم. احساس می کنم به زودی می میرم. چرا هنوز برنگشته ای؟» بعد از تمام شدن صفحه، شروع به گریه کردم و احساس می کردم که به گل نشسته ام، تاریکی شب کم کم شروع شد و مرا احاطه کرد. ناگهان، صدایی از طبقات شنیدم. قلبم داشت از جایش در می آمد. آه! فقط یکی از همسایه ها به آپارتمانش برگشته بود. وصیت نامه ام را روی میز قهوه خوری گذاشتم. صورتم غرق اشک شد. جانم را ازدست رفته می دیدم

درباره اردوگاه های وحشتناک کار در کشور شنیدم، جایی که همین حالا حداقل صدو پنجاه زندانی به آرامی می میرند. وقتی کره شمالی زندگی می کردم، حتی روحم از این اردوگاه ها خبر نداشت؛ فقط می دانستم که مردم ناپدید می شوند. در سئول، اغلب درباره پناهندگی می شنوی که آنها هم مثل من فرار کرده اند. حالا فهمیده ام که کشور ما در واقع زندانی بزرگ است، جایی که باز داشت شدگان از بدبختیشان بی خبرند، زیرا اولین الویت آن ها همیشه جنگیدن برای زندگیشان بوده است.

معمولاً خاطراتم از کره شمالی سراغم می‌آید‌ و یک سؤال بخصوص همچنان دست از سرم بر نمی‌دارد: چرا بیش‌تر مردم کشورم به زندگی در چنان رنج و عذابی ادامه می‌دهند؟ از وقتی به سئول رسیدم،‌ با خواندن کتاب‌های مختلف و روزنامه‌ها فهمیدم که فلاکت در کره شمالی تقصیر رژیم نامعقول و توتالیتر آن است. کشور در فاجعه‌ای اقتصادی دست و پا می‌زند. سلسله خانوادگی کیم، تنها سلسله کمونیست دنیا،‌ بی‌رحمانه هر مخالفتی را سرکوب کرده‌اند.
این پاسخ‌ها مرا راضی نمی­کند و فقط قدری پریشانی دلم را تسکین می­دهد. در واقع این جواب‌ها باعث شده است کاملاً احساس عجز کنم. من فقط چهل کیلومتر دورتر از سیم‌های خاردار مرز زندگی می‌کنم که مرا از سرزمینم جدا می‌کند و همچنان نمی‌توانم برای مردمم، ‌آن‌هایی که به خاطر قحطی و قلع و قمع یک رژیم بی‌رحم و سختگیر توتالیتر دیگر توانی ندارند، کاری انجام دهم.

اسم من یون سون – کیم است و امروز که این‌ها را می‌نویسم، بیست‌وپنج ساله‌ام. اگر این‌جا بودید و مرا می‌دیدید، احتمالاً فکر می‌کردید که من هم مثل دیگران دانشجوی کالجم. به خاطر جثۀ کوچکم، ‌شاید حتا تشخیص ندهید که بزرگ‌تر از دیگر دوستانم هستم. حدود چهل دقیقۀ دیگر، به ورودی دانشگاه سوگانگ، یکی از بهترین دانشگاه‌های کره جنوبی، می‌رسم.تعداد کمی از همکلاسی‌هایم می‌دانند که من سال‌ها این شانس را نداشته‌ام که به مدرسه بروم، اغلب اوقات سعی می‌کنم توجه مردم را به توقف چندساله در تحصیلاتم جلب نکنم. از یادگرفتن و درس خواندن لذت می‌برم،‌ به خصوص اوایل هر ترم، وقتی که استادان سرحال و مشتاقند.

برای سومین‌بار در هفته گذشته تصمیم گرفتم برای گشتن دنبال مادر و ‌خواهر بزرگم، کئومسان، بیرون بروم. چون در شهر اون‌دئوک چیزی برای خوردن نمانده بود،‌ آن‌ها شش روز پیش برای یافتن غذا آپارتمانمان را به مقصد راجین‌ـ سانبونگ، یک شهر بزرگ در همسایگی، ترک کرده بودند. تمام شجاعتی را که در من مانده بود جمع کردم، ‌از پلی که روی رودخانه بود و جاده اصلی را به ایستگاه راه‌آهن می‌رساند، عبور کردم. آدم‌های زیادی در پیاده‌رو نبودند، ‌اما با این همه برای اطمینان هر کسی را که رد می‌شد با دقت نگاه می‌کردم که نکند مادر از مسیر دیگری برگردد. در سمت چپم،‌ نگاهی گذرا به مغازه نودل انداختم، ‌جایی که قبلاً عاشق غذا خوردن در آن بودم، ‌مغازه‌ای که پدرم در مناسبت‌های خاصی مرا به آن‌جا می‌برد. کمی آن‌طرف‌تر از جاده،‌ چشمم به استودیوی عکاسی خورد که یک بار با خانواده‌ام آن‌جا عکس خانوادگی گرفته بودیم.