این رمان داستان پسریاست که دانشگاه را رها کرده و به خدمت سربازی رفتهاست. او درخدمت، با سرباز وظیفه دیگری دوست میشود. راویداستان که درجست وجوی کسیاست تا بتواند به او اتکاکند، این شخصیت را دراین دوست تازه یافتهاش مییابد اما در پایان رمان این دوست به او نارو میزند و بحرانی را در زندگیاش پدید میآورد.
پرسهزدن های راوی در خیابان و مواجهه با آدم هایی عجیب و غریب یکی از مضامین رمان مکافاتاست. هویت و خود را جای دیگری پنداشتن از مضامین دیگر اینرمان است. راوی اینرمان حین خدمت سربازی به کتاب خاطرات لوییس بونوئل دست یافته و درحال خواندن اینکتاب است.
علی –
کتاب روایت خوب و منسجمی داره
امیررضا فرامرز قراملکی –
چه طراحی قشنگی داره جلدش