رمان «من پناهنده نیستم»، زندگی یک خانواده فلسطینی اهل طنطوره – روستایی ساحلی است که در 49 کیلومتری حیفا در جنوب فلسطین واقع شده – را به تصویر می ءکشد که به علت حمله اسرائیلی ها از سرزمین خود کوچ می کنند. شخصیت اصلی و قهرمان داستان زنی به نام رقیه است. او به اصرار پسرش حسن داستان زندگی خود را تعریف می کند.
این رمان روایت پناهندگی فلسطینیان و جنگ داخلی لبنان و حمله اسراییل به این کشور است، رنج هجرت و قتل عام و وقایع بزرگی که بعد از پیمان اوسلو بر سر فلسطین آمده است؛ همه این روایات چنان با جزییات دقیقی بیان می شود که یکی از مهمترین رمان های مربوط به واقعه ی 1948 فلسطین در ادبیات روایی عرب را رقم می زند. حکایتی از مصیبت ملت فلسطین و اجبار آنان برای خروج از سرزمین و وطن شان و زندگی تلخ در نقاط مختلف جهان به امید بازگشت به وطن.
«من پناهنده نیستم» به ما نشان می دهد فلسطینی بودن یعنی چه؟ از دست دادن ارزشمندترین دارایی انسان یعنی چه؟ زندگی کردن در خاطرات یعنی چه؟ روایت رقیه، روایت از دست دادن و آوارگی و غصه و دلتنگی و نزدیک شدن و خوشبختی و عشق است. جمع کردن اضداد در کنار هم برای بافتن تار وپود قصه ی زنی فلسطینی که با عشق به وطن زندگی کرده و با عشق به وطن خواهد مرد؛ وطنی از دست رفته که به اذن خدا بازخواهد گشت.
علی –
در طول رمان، ما سالها با رقیه میمانیم، روایت کودکی تا بزرگسالی او را میخوانیم و به هر خاک آشنا و ناآشنایی که پا میگذارد، با او همراه میشویم. سفرهای رقیه، سفرهای اجباری و بهناچار رقیه، نه فقط بیرونی و از سرزمینی به سرزمینی دیگر، که درونی و از حسی به حس دیگر نیز هستند و همین، جذابیت روایت رضوی عاشور را دوچندان میکند.