همه ی ده جمع شدند تا بلکه یک بار دیگر مرده های خود را بسپارند به خاک، مرده هایی که از قبرها طوری بیرون آمده بودند که انگار روز محشر است و حسابرسی. و گمانم در آن روز، سخت ترین کار همه این بود که استخوان ها را درست بچینند کنار هم، طوری که آدم ها قاتی نشوند… و من با این دو تا چشم هام چه چیزها که ندیده ام!
رمان مردگان باغ سبز در بستری تاریخی مبارزه بین قشون شاه و حزب توده را بر سر مسئله ی آذربایجان و انتخابات دوره ی پانزدهم مجلس روایت می کند. این رمان در کشورهای آذربایجان و روسیه منتشر شد و جایزه ی اوراسیا را دریافت کرد. همچنین به عنوان یکی از ده اثر برگزیده ی بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب مسکو معرفی شد. ترجمه ی صربی این رمان نیز در دست انتشار است.
محمدرضا بایرامی درباره ایده اثر خود چنین می گوید:
در واقع ایده اولیه «مردگان باغ سبز» اولین بار به یک خاطره خیلی دور برمی گردد. خاطره ای که مادرم شاهد آن بوده است و در سال های گذشته مرتب برای ما نقل می کرد و آن خاطره هم به زمانی برمی گردد که حزب دموکرات آذربایجان وقتی شکست می خورد و به هزیمت می رسد در حال عقب نشینی به سمت مرزهای شوروی هستند که دو نفر از این ها گذرشان به روستای ما به نام لاتران در پای کوه سبلان می افتد و یکی از این ها برای تهیه آب و غذا به سمت روستا می آید، در آن شرایط بلوایی که در فضا حاکم است. در این شرایط یکی از آن ها کشته می شود به همان شکلی که در کتاب ذکر شده است و کشنده هم بعدها ذکر می شد که لباس سوراخ کشته شده که جای گلوله بود را می پوشید و پز می داد که من یک فرقه ای را کشتم. به هر حال این خاطره در ذهن من بود و سالیان سال با آن زندگی کردم و به نوعی می توان گفت که شروع قضیه این بود. ضمن اینکه در یک سیر کاملی از تاریخ آن دوره من با اسناد و مدارک و شاهدان زنده چون حادثه به گونه ای است که هنوز کاملا به فراموشی سپرده نشده و در اذعان شفاهی مردم منطقه نقل می شود و بخش عمده کار من چون داستان نویس هستم تخیل بود. از در هم آمیختن این ها داستان شکل گرفت.
علی –
مردگان باغ سبز» اگرچه رماني تاريخي است و برخورد سه نسل (نوه، پدر و پدربزرگ) با يک رويداد تاريخي را نشان ميدهد اما جملهاي که بايرامي در آغاز فصل نخست کتاب نوشته به نوعي يک تضاد رندانه و آگاهانه با درونمايه کتاب را ايجاد ميکند
فهیمه –
یک رمان با درونمایه تاریخی ، توصیفات عالی و بسیار خوش ساختار