رمان «مداد رنگی» اثر ناهید هاشمیان اثری احترام برانگیز در همین تم است که سعی دارد از ظرفیت و زیست بوم زندگی در خارج از تهران و به طور مشخص شهر مشهد برای روایت داستان استفاده ببرد.
«مداد رنگی» یک مادرانه بزرگ است. داستانی در وصف مادر بودن که در اقلیمی خارج از تهران و ساختار شهرنشینی آن تعریف می شود. داستان با زیرکی در ابتدا با شرحی از یک خانواده و ساختار آن شروع می شود و بلافاصله با خروج پدر از داستان و رفتن او به سفر، سفر مخاطب رمان با مادر به درون دنیای ذهنی او نیز شروع می شود و خیلی زود با خلق جملاتی که ناشی از حس او برای فاصله گرفتن فرزندانش و محبت کودکانه آنها به اوست، به بازگشایی گره ها فکری و ذهنی او در ارتباط با خودش می پردازد که شاید اوج آن را در خلق این جمله از شخصیت محوری داستان؛ مادر، باید جستجو کرد که خطاب به پسرش در حال تورق آلبوم عکسش می گوید: «داشتم به این فکر می کردم از کی دیگر در بغل من جا نشدی…»
«مداد رنگی» رمانی بسیار ساده و خوش خوان است. نویسنده در آن داعیه فرم ندارد، زبانی بسیار ساده را به استخدام خود در آورده است و سعی کرده با فضاسازی برای توصیف محیط خانواده همه چیز را در استخدام ترسیم درونیات و ذهنیت های راوی که یک زن خانه دار میان سال است دربیاورد و دغدغه های او را پیش چشم مخاطبانش به تصویر بکشد.
با وجود اینکه بسیاری از مخاطبان این دست آثار به ویژه آثاری با محوریت زنان مخاطب اصلی آن را زنان عنوان می کنند اما با جرات می توان عنوان کرد که این رمان و شیوه پرداخت آن به سیاقی نیست که تنها جنسی خاص از مخاطبان را به خود جذب کند و آن را باید داستانی بلند برای همه آنهایی دانست که در آرزو و انتظار خلق تعاریفی تازه از زندگی و کشف زوایای بکر و جدیدی از آن هستند.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.