داستانی درباره عشق و اعتماد به امام کاظم (علیه السلام) و عنایت امام به دوستانش و دستگیری در سختیها.
رمان «مأموریت در قصر» نوشته سعید محمدی، این رمان که حال و هوای تاریخی دارد به عنایت امام کاظم(علیه السلام) به یکی از یاران خود که در کاخ هارون الرشید عباسی نفوذ کرده و منصب وزیر اعظم را گرفته است می پردازد. رمان در سه فصل روایت می شود که هر فصل متشکل از بخش های مختلفی است . ساختار یکپارچه¬ و پرتعلیق آن، مخاطب را تا انتهای رمان با خود همراه می کند.
تصویرسازی های محمد صادق، از صحنه های مختلف رمان، در جای جای آن بر جذابیت بصری آن افزوده است و رغبت خواننده را به کتاب بیشتر می نماید.
در بخش هایی از کتاب می خوانیم: «سرباز وارد خانه شده و مستانه به دختر جوان نزدیک می شود. از سمت دیگر، زن میان سالی که مادر دختر است، با چوبی در دست به سرباز حمله می کند، اما قبل از رسیدن زن به او، سرباز، شمشیرش را در شکم او فرو می برد، زن در حالی که دستانش را روی شانه سرباز گذاشته، آرام زانوهایش بی رمق شده و می نشیند. سرباز شمشیر را از شکم او بیرون می کشد و زن با چشمانی باز از پشت به زمین می خورد و سرش به سمت راستش می چرخد. دختر جوان که انگار سحر شده، توان گریختن را در خود نمی بیند، قدرت فریاد زدن هم ندارد. سرباز با ولع به سمت او می رود…»
و یا در بخش دیگری می خوانیم: «هارون که با این اوضاع پیش آمده، مستی از سرش پریده است، با سرعت به سمت صندوقچه رفته و سراسیمه آن را باز می کند. لباس زربافت خز را از داخل آن بیرون می کشد. نه تنها حارث، یحیی و عبدالله، بلکه خود علی نیز از دیدن لباس متعجب و متحیّر است. تمام وجود علی را آرامش عجیبی فرا می گیرد…
محمد –
داستانی بسیار جذاب و خواندنی از عصر امام کاظم (ع) و عنایات ویژه آنحضرت به دوستداران ایشان.
داستانی تاریخی از نفوذ صدراعظم حاکم عباسی به قصر و ….
سوگند –
هر چه قدر رمان تاریخی درباره اسلام بخوانیم کم است