اینکتاب شامل خاطرات و زندگی مستند شهید مهدی ثامنیزاد از شهدای مدافع حرم است که در حلب به شهادت رسید.
مهدی ثامنیراد تا چند سال پیش بهعنوان شهید جاویدالاثر شناخته میشد اما از وقتی پیکر ایشان به کشور بازگشت و همسرش از مردم بهخاطر بدرقه باشکوه پیکر وی قدردانی کرد، این عنوان از نام او برداشته شد. با این حال، هنوز خیلی از شهدایی که همراه وی در استان حلب سوریه به شهادت رسیدند، به کشور بازنگشتهاند.
اینشهید متولد سال ۱۳۶۱ در شهر ری بود که تا مقطع کارشناسی تحصیل کرده و در ورامین ساکن بود. بهگفته اقوام این شهید، او و همسرش سالها در انتظار فرزند بودند و وقتی ثامنیراد به شهادت میرسد، تنها چندماه از تولد دختر خردسالش میگذشته است.
از متن کتاب :
اما حالا کنار دیوار مسجد جامع، جمعِ بچه ها جمعِ شده. لباس هاشان خاکی و خونی ست. دست و پاهاشان رفته لای هم. شانه موهاشان به هم ریخته. چشم و دهانِ بعضی شان باز و بعضی بسته مانده. صورتِ یکی پیش پای دیگری ست، دستِ آن یکی زیر سر بغلی. پوتین های یکی رفته روی صورتِ یک نفرِ دیگر. خونشان شرّه کرده روی تن و بدنِ همدیگر. خون ها از سرمای یک روز زمستانی ماسیده روی لباس های گرد و خاکی.
نگاهشان که می کنی، یک روضه مجسم اند. اقتدا کرده اند به شهیدان عصر عاشورا. یکی شده اند با خاک و خون. نگاهشان که می کنی، خراب می شوی. دوست داری یک نفر برایت روضه بخواند. یک نفر روضه بی ملاحظه بخواند و تو میانه آن اندوهِ بزرگ، خون گریه کنی.
علی –
بسیار دلنشین و دوست داشتنی هست نثر روانی هم داره