رستاخیز عاشقی
رستاخیز عاشقی قیمت اصلی: 160,000 تومان بود.قیمت فعلی: 128,000 تومان.
بازگشت به محصولات
تکفیری
تکفیری قیمت اصلی: 35,000 تومان بود.قیمت فعلی: 28,000 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

قصه‌های همین الان

قصه‌های همین الان

قیمت اصلی: 155,000 تومان بود.قیمت فعلی: 124,000 تومان.

(دیدگاه کاربر 4)
قیمت پشت جلد:155,000 تومان
نویسنده

قطع کتاب

موضوع

نوبت چاپ

دوم

ناشر

سال انتشار

1397

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-20 21-50 51-100 101+
124,000 تومان 116,250 تومان 108,500 تومان 100,750 تومان

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 155,000 تومان بود.قیمت فعلی: 124,000 تومان.

موجود در انبار

QR Code
قیمت پشت جلد:155,000 تومان

با خرید این محصول 12 سکه معادل 2,480 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

«قصه های همین الان» مجموعه حکایات اخلاقی و آموزنده است که «مجید ملامحمدی» نویسندۀ کودک و نوجوان آن را به رشته تحریر در آورده است. داستان های این کتاب از میان اتفاقات جهان اسلام برداشت شده و ما را با سبک زندگی دینی و اجتماعی مسلمانان ایران و جهان آشنا می سازد.

در این کتاب با داستان های جذابی مانند داستان اباهریره برخورد می کنیم. اباهریره می خواست با پیامبر شوخی کند به همین خاطر آهسته کفش های پیامبر اسلام را پنهان کرد… یا داستان سربازهایی که از طرف صدام حسین رییس جمهور ظالم آن زمان عراق مامور شده بودند آیت الله محمد باقر صدر را زیر نظر بگیرند و دستگیر کنند ولی به خاطر رفتار آیت الله صدر، طرفدار ایشان شدند و… .

کتاب « قصه های همین الان» حتی ما را به همراه با سعدی شیرازی به کشور هند می بَرد و در شهر سومنات مهمان بت بزرگ هندوها می کند. آنجایی که هندوی خال قرمز از دست سعدی به خاطر مسخره کردن بت بزرگ ناراحت می شود و به او اخطار می دهد که فقط حق دارد همان شب در معبد بماند و باید هرچه سریعتر از آنجا برود.

راستی حکایت پهلوان مغرور که از یک پهلوان غریبه و فقیر شکست خورد هم دراین کتاب خواندنی است، این حکایت به ما یاد می دهد که نباید هیچ وقت غرور و تکبر داشته باشیم و خود را بهتر از دیگران بدانیم.

در این کتاب داستان های زیادی وجود دارد که هیچ وقت خواننده را خسته نمی کند، قصه هایی مثل: هدیه فروشی، آقای اخمو، مهمان ابراهیم، کفش های خوشمزه، عقرب و لاک پشت سواری، در راه نیشابور، شوهر بخیل و…

«… پادشاه بی خبر از همۀ عالم که سررشته از جنگ داشت و نه راز و رمز کشورداری را بلد بود، چاق تر و چاق تر شد. آن قدر زیاد که حالا به زحمت می توانست راه برود، یا سوار اسب شود. اگرهم می خواست از پله های قصر بالا برود باید چند غلام سیاه و قدرتمند او را به دوش می گرفتند و هن و هن کنان بالا می بردند. روی از روزها پادشاه به سختی بیمار شد…»

وزن 310 گرم
نویسنده

قطع کتاب

موضوع

نوبت چاپ

دوم

ناشر

سال انتشار

1397

تعداد صفحه

287

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

شابک 9786008460749
3
4 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
محتوای مفید و آموزنده
0

4 دیدگاه برای قصه‌های همین الان

پاکسازی فیلتر
  1. m.m.arabi2009.ir

    من که خوشم نیومد

  2. زهرا

    این کتاب ذائقه ای هست
    ممکنه یکی خیلی دوست داشته باشه یکی دیگه نه

  3. محمد…..

    مخاطب خاصه
    ولی خب داستان کفش های خوشمزه، عقرب و لاک پشت سواری رو دوست داشتم جالب بود

  4. Mohammad

    من همه ش رو نخوندم،
    داستانک های آموزنده، مخصوص نوجوانان، در واقع خوبه هر ادمی بدونه این روایت ها رو منتها توی سن پایین خوب میشه خوند و یاد گرفت و بکار برد و فکر کرد، از وقتش بگذره، مزه اش هم کم میشه،
    حتما برای نوجواناتون تهیه کنین

دیدگاه خود را بنویسید
قیمت بر اساس تعداد خرید
1-20 21-50 51-100 101+
124,000 تومان 116,250 تومان 108,500 تومان 100,750 تومان
شناسه محصول: 34945 دسته: , برچسب: , ,

بریده هایی از این کتاب

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

مردی جوان مردم را ساکت کرد. بعد از پیرمردی خواست که سوال خود را بپرسد. پیرمرد سینه صاف کرد و گفت: – ای مرد دانا، می‌دانی که خداوند در قرآن فرموده است: مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را، اما ما او را می‌خوانیم و خیلی دعا می‌کنیم، اما دعای ما مستجاب نمی‌شود. چه کنیم؟

همه خوشحال و پرجنب‌وجوش از خانه‌هایشان بیرون آمدند. در آن زمان‌ها که زمان‌های قدیم بود، مردم ابراهیم ادهم را به درستکاری و دانایی می‌شناختند. ابراهیم از مالِ دنیا فقط یک الاغ داشت با چند عدد وسیله و چند تکه لباس ساده که بر تنش بود. اما حرف‌هایی می‌زد که به دل می‌نشست. حرف‌هایی که هیچ‌گاه دروغ نبود و خودش به همهٔ آن‌ها عمل کرده بود. مردم زیادی از زن و مرد به بازار بصره رفتند و دور الاغ ابراهیم جمع شدند. او به هرکس که می‌رسید با رویی شاد و مهربان، سلام می‌کرد، به او دست می‌داد، از حال‌وروزش می‌پرسید و برایش دعا می‌کرد. سروصدای مردم بلند شد. هرکس می‌خواست سؤالی بپرسد. اما صداها به ابراهیم نمی‌رسید.

یکی توی کوچه داد زد: «ابراهیمِ ادهم آمده است!» دیگری روی پشت بام رفت و فریاد زد: «می‌گویند ابراهیمِ ادهم به شهرمان بصره آمده است!» سومی دیگ کوچکی به‌دست گرفت و با ملاقه‌ای به پشت آن کوفت. یک بار، دو بار، چند بار. بعد فریاد زد: – آهای مردم محله، ابراهیم ادهم به بصره آمده است!

پیرمرد سینه صاف کرد و گفت: – ای مرد دانا، می‌دانی که خداوند در قرآن فرموده است: مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را، اما ما او را می‌خوانیم و خیلی دعا می‌کنیم، اما دعای ما مستجاب نمی‌شود. چه کنیم؟!»

یکی توی کوچه داد زد: «ابراهیمِ ادهم آمده است

آهای مردم محله، ابراهیم ادهم به بصره آمده است! همه خوشحال و پرجنب‌وجوش از خانه‌هایشان بیرون آمدند.