این کتاب ماجرای دو کودک است. الکس و کانر بیلی دختر و پسر دوقلویی هستند که در دنیای قصهها اسیر شدهاند و حالا به دنبال راهی برای رهایی میگردند. یک روز در حال خواندن کتاب جادویی متوجه میشوند راه شکست ساحره، پیدا کردن چوب جادویی و استفاده از آن است. آیا آن را پیدا میکنند و دنیای قصهها را از دست ساحره نجات میدهند؟
این کتاب شما را به دنیای قصههای قدیمی میبرد و میتوانید از خواندن آن لذت ببرید.
از متن کتاب :
چهرهٔ بیاحساس مادربزرگ، به چهرهای اخمو تبدیل شد و سرش را تکان داد. الکس متوجه شد که مادربزرگ قصد ندارد او را به کلبه راه بدهد و هر بار، درست همین جا، از خواب میپرید.
اگرچه این رؤیای خوبی نبود؛ هر بار که الکس آن را در خواب میدید، بازگشت به جنگل و دیدن چهرهٔ مادربزرگش، به او احساس خوبی میداد… برایش کاملاً واضح بود که خوابش نشانهٔ چیست. این را از همان بار اولی که این خواب را دید، میدانست.
هرچه بود، این بار وقتی الکس از خواب بیدار شد، احساسی متفاوت داشت. او نمیتوانست این احساس را از خود دور کند؛ احساسی که میگفت کسی در خواب تماشایش میکرده است.
بلافاصله بعد از اینکه بیدار شد، بااینکه اولش زیاد به آن توجه نکرد، میتوانست قسم بخورد که مادربزرگش دقیقاً روبهروی او در قطار نشسته است.
آیا این تصویری واقعی بود یا تخیلش داشت بر او مسلط میشد؟ الکس نمیتوانست احتمال واقعیبودن آن را انکار کند. مادربزرگش در انجام خیلی کارها توانا بود.
حالا یک سال از زمانیکه الکس و کانر بِیلی بزرگترین راز خانواده را کشف کرده بودند میگذشت. وقتی کتاب داستان قدیمی مادربزرگ را از او گرفتند، انتظار نداشتند این کتاب آنها را بهشکل اسرارآمیزی وارد دنیای قصههای پریان کند. آنها حتی بهخواب هم نمیدیدند که پدر متوفی و مادربزرگشان متعلق به دنیای پریان باشند. سفر از یک پادشاهی به پادشاهی دیگر و ملاقاتهای دوستانه با شخصیتهایی که با خواندن داستانهایشان بزرگ شده بودند به ماجراجویی فوقالعادهٔ زندگیشان تبدیل شده بود؛ ولی بزرگترین غافلگیری زمانی بود که دوقلوها فهمیدند مادربزرگشان فرشتهٔ مهربان سیندرلاست.
درنهایت مادربزرگشان آنها را پیدا کرد و پیش مادر نگرانشان باز گرداند.
عرفان –
برای رده سنی 10 تا 15 جالبه
غزل –
رمانی بسیار جذاب برای نوجوان ها