«سرلوحه ها» گزیدۀ مجموعه یادداشت های «رضا امیرخانی» است که در خلال سال های 81-84 در نشریه الکترونیک «لوح» نوشته شده است. به گفته خود نویسنده در این مجموعه تقریباً هیچ دست کاری صورت نگرفته و به همان صورت به دست چاپ سپرده شده است. این کتاب با این که نمایشگر اوضاع اجتماعی آن زمان است، اما به موضوعات گوناگون و جذابی پرداخته است. کتاب شامل چهار عنوانِ الواح، امکنه، اجتماعیات و فرهنگ است.
اولین یادداشت که با زبان طنز نوشته شده است نگاهی به دنیای اطلاعات و رسانه دارد و خدا را شاکر است از این که در عالم بی نهایت رسانه جایگاهی برایش درنظرگرفته شده است. در پایان همین یادداشت اول فضای لوح را فضای یکه تازی و جسارت خود می داند و از بابت باز شدن زبانش در این محیط از عموسام! پیشاپیش عذرخواهی می کند.
از ترتیب یادداشت های دوم و سوم به راحتی می توان دریافت که معیاری با سلیقه خاص نویسنده بر چینش مطالب حاکم است. مثلاً یادداشت «ارکات و دنیای مجازی» که در مردادماه83 نوشته شده است، بدون نوبت جای یادداشت « ازمیان گرد و خاک کوچِ بهارۀ عشایرِ قشقایی» نشسته است و علاوه بر این عدم ترتیب زمانی همسانی فضای محتوایی نیز ندارد؛ زیرا اولی در باب ارکات که یک دنیای مجازی است – با حقیقتی بیشتراز دنیای حقیقی- می پردازد و دومی پسر حاج هادی خان را حکایت می کند که چگونه مهمان عشایر شده است به این نیت که بتواند بچه هایشان را آدم بار بیاورد. دفاعیات زیبا و زیرکانه نویسنده در بخش فرهنگ از جلال آل حمد از یادداشت های بسیار خواندنی این کتاب است.
لبخندی که زبان طنز کتاب بر لب خواننده می نشاند، معانی مختلفی را به خود می پذیرد؛ گاهی زهرخند می شود و گاهی تلخند و گاهی نیشخند و گاهی هم فقط لبخند ساده و عاشقانه.
« … مستکیم گفتن بلوچ ها شنیدنی است. اولاً قاف را کاف می گویند. در ثانی هر آدرسی که ازشان بپرسی می گویند مستکیم! داخل اسکلۀ صیادی جاسک بودیم. شهری که تهِ دنیاست و به قول سرباز نیروی انتظامی اش آخر جهنم! ماموری ایستاده بود کنارِ پیرمردی صیاد. پرسیدمش راه میناب را. بلوچ فالفور مستکیم! مامور چپ چپ نگاهی کرد و سوار موتور شد و …»
علی –
ویژه ای جالب این اثر موضوعات گوناگون و جذابی است که امیرخانی به آنها پرداخته است.