«رهیده» مجموعۀ نوشتاری از خاطرات و نگرش های انسان های مختلف با رویکردها و خاستگاه های اجتماعی مختلف در مورد محرم و عزاداری و امام حسین(ع) است. این اثر برای شناخت بهتر ماهیت عزاداری برای امام شهید از دید مخاطبین این واقعه نوشته شده است. نویسندگان کتاب افرادی از گروه های مختلف جامعه هستند و تجارب مختلفی را که در مورد عزاداری و بزرگداشت واقعه کربلا داشته اند در این نوشته بیان کرده اند. کتاب حاوی هجده روایت از نظرگاه این افراد است.
نویسندگان کتاب، گاهی هیئت های عاشورایی را وطن مشترک افرادی می دانند که از کودکی در آن زیسته اند و به وقت موعود هر سال در آن گردهم می آیند و ضمن تجدید خاطره حال و هوای پژمرده روزگارشان را شستشو می دهند و نفس تازه می کشند، نفسی که عطر حسین دارد. این وطن بعضی وقت ها آهی است که بر دل آنانی مانده است که از لحاظ خانوادگی فقط حسرت دیدار آن را از سنین خردسالی در خاطر داشته اند اما همراهی نشده و با آن بیگانه بوده اند.
گاهی در این آثار هیئت ها و عزاداری ها فقط خاطره اند، خاطره ای که روزگاری برای مخاطبیشن حکم دانشگاه را داشته و آنان با اشتیاق فراوان چند سخنرانی و روضه را در یک شب شرکت کرده و با پذیرایی های متنوع خستگی را به سبکبالی تبدیل می کردند.
در میان نوشته ها به حال روایتگری بر می خوریم که در لحظه های حضور در قبرستان بقیع عاشق پیشه و جگر سوخته نیست. او فقط تحلیل می کند و حساب می کند. به همه چیز اعتقاد دارد ولی حال هوایی ندارد که از خود بی خودش کند. به نشستن در مکانی مقدس بسنده می کند و دعا برای دوستان و آشنایان را در پیش می گیرد. تعلق به یک دمپایی که سوغات کربلا نزدیک بود مانع تغییر حال هوایش ولی و وقتی به اجبار از این تعلق رها می شود حس آزادگی در خاک های بقیع پروازش می دهد یک پرواز ناب.
این هجده حکایت فقط سرگرمی نیست؛ پیدا کردن هجده مسیر برای اندیشیدن و فهمیدن است که برای تکامل انسان ضروری به نظر می رسد.
«دمپایی ها را نه روی زمین که دقیقاً داخل جا کفشی، آن عقب ها که دیده نمی شد، عمودی قرار دادم و جایش را خوب به خاطر سپردم. مصمم و با تمرکز رفتم توی روضه رضوان و حتی لحظه ای هم حین نماز به دمپایی ها فکر نکردم. واقعاً لذتبخش بود. آزاد آزاد بودم. نماز جماعت که تمام شد با جمعیت همراه شدم و سریع رفتم تا خود را به بقیع برسانم. اما دم در، همان جایی که خوب به خاطر سپرده بودم، هرچه گشتم دمپایی نبود…»
سوگند –
به نظر کتاب زیبایی می آید
علی –
شاید هیچوقت نشود فهمید عاشقانههای گرم حسینی، روضهخوانیهای سوزناک و ابراز ارادتهای شاعرانه و آتشین، پیش حضرتش پذیرفتهترند یا روایت دستهای لرزان جوانی که اعتراف میکنند همهی زندگی تلاش کردهاند با محرم و کربلا ارتباط بگیرند ولی هنوز در سفرند، هنوز گوشهی خودشان را در این واقعه نیافتهاند
علی –
۱۸ روایت عاشقانه که یکی از یکی بهتر هست