انتشارات بدرقه جاویدان منتشر کرد: جادو یعنی کشش و قدرتی، ما فوق کششهای عادی روزگار. جادو یعنی آن نیروی شگفتانگیز وسوزانی که با هجوم مرموز خود، التهابی دلپذیر در دل مشتاق برمیانگیزد و او را برای مدتی در کیفیت خود مستحیل ساخته و به پای ناتوانش قدرت رهسپاری میبخشد و شرنگ زندگی را بر کامش شهد دلپذیر میسازد… . فروشگاه اینترنتی 30بوک
ربه کا
Earn 34 Reward Points400,000 تومان قیمت اصلی 400,000 تومان بود.340,000 تومانقیمت فعلی 340,000 تومان است.
وزن | 540 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | پنجم |
سال انتشار | 1402 |
تعداد صفحه | 440 |
جلد کتاب | جلد سخت |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9789643320577 |
2 عدد در انبار
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
امروز من پشت سپر دفاعی بلوغ و پختگی هستم، خراش ناچیز روزمره دیگر تأثیر چندانی روی من ندارد و بهزودی فراموش میشود. یک بیاعتنایی کوچک چندان ناراحتم نمیکند و به زخمی دردناک تبدیل نمیشود…
از بالای فنجان چایاش به من لبخند زد، و بعد روزنامهای را که روی دستۀ صندلی بود برداشت. این لبخند، پاداش من بود؛ مثل دستی که به سر جسپر میکشید. یعنی سگ خوبی هستی، حالا برو بخواب و مزاحم من نشو.
این مکان، هرچند برای مدتی کوتاه، متعلق به ما بود. حتی پس از سپری شدن دو شب، چیزی از ما در آن محل بهجا میماند، البته نه چیزی مادی مثل سنجاق سر، شیشۀ خالی آسپرین، یا دستمالی زیر بالش؛ چیزی تمامنشدنی مانند لحظهای از زندگی ما، فکر و احوالات ما.
از او میگریختم، شبها و روزها از او میگریختم، زیر طاق سالها از او میگریختم، در پیچوخم روح و پشت بخار اشکهایم پشت خندههای بیامان، خودم را از او پنهان میکردم.
بوتۀ گل یاس در کنار گیاهان جنگلی روییده بود و پیچکی شرور، دشمن همیشگی زیبایی، دورش پیچیده و آن را زندانی کرده بود.
به نظرم مهربانی، صداقت و از آن گذشته، حجب و حیا، برای یک مرد و شوهر، بیش از تمام زیباییهای دنیا ارزش دارد.
با آنکه مشتاق شنیدن حرفهایش بودم، در سکوتش نیز احساس خوشبختی میکردم. حرف زدن یا نزدنش تغییری در احوال من ایجاد نمیکرد. تنها دشمن من، ساعت آونگداری بود که عقربههایش با سرعتی اجتنابناپذیر به عدد یک نزدیک میشد
دورترین خاطرهاش مربوط به بوتههای گل یاس، درون گلدانی سفید بود که عطر حزنانگیز آن فضای خانه را میانباشت.
زندگی کوتاهتر از آن است که دائم برای هم کارت دعوت بفرستیم.
میدانی یک مرد چگونه به الکل معتاد میشود؟ در ابتدا کم مینوشد، هربار به اندک قناعت میکند و هر چندماه یکبار، دست به افراط میزند. اما زمان بین دو افراط کم و کمتر میشود. چیزی نمیگذرد که ماهی یکبار زیاد مینوشد، و بعد دوهفته یکبار، هر چندروز یکبار. آن وقت دیگر تمام خویشتنداریاش را از دست میدهد.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.