مجموعه «دیپلماسی با صدای بلند» در واقع گزارشهای تدوین شده از مصاحبههایی است که دفتر پژوهشهای تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا با همکاری بنیاد مطالعات ایران انجام داده است. محوریت این مصاحبهها سیاست خارجی ایالات متحده در ارتباط با حکومت پهلوی دوم است. پژوهشگران این پروژه با گرفتن مصاحبه از مستشاران نظامی و سیاسی که در این دوران به ایران اعزام شدهاند تلاش نمودهاند اهداف و برنامههای این کشور در مورد حکومت پهلوی را فهم و کشف کنند. ویلیام بور تحلیل گر برجسته مسائل سیاسی و چند تن دیگر از پژوهشگران ایرانی در طول سه سال از 1985 تا 1988 با چندین تن از سفیران و فرماندهان نظامی که حضور موثری در ایران داشتهاند به شیوه مصاحبه گفتگو کرده و پیرامون مهمترین اتفاقات رخ داده در این دوران همچون کودتای 28 مرداد، انقلاب سفید و تسخیر سفارت آمریکا اطلاعات مهم و تازهای کسب کنند. این نوشتار حقیقت بسیاری از وقایع رخ داده در آن دوران را آشکار میکند و تصویری شفاف از مداخلات مستقیم واشنگتن بر دولت ایران را بازتاب میدهد.
در اولین جلد از این مجموعه،4 مصاحبه از 13 مورد مصاحبه انجام شده با دیپلماتهای ارشد آمریکا و افسران سیا که هر کدام چند سالی در ایران حضور داشتهاند و عوامل مستقیم ایالات متحده در خاک ایران بودهاند، تدوین و گردآوری شده است. در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
او و همسر جدیدش دختر آلمانی و بختیاری اسمش را یادم نیست، یک زن زیبا به نیویورک آمدند و به آنها خوش گذشت. آنها وارد یکی از بنگاههای بزرگ فروش ماشین نزدیک میدان کلمبوس شدند. شاه بدون لباس نظامی خیلی خوش تیپ نبود. یک آجودان نسبتاً شلخته او را همراهی میکرد فروشنده حتی برای یک لحظه پیش آنها نیامد وقتی بعضی از فروشندهها میآمدند. شاه سالن نمایشگاه را به اندازه کافی دیده بود و گفت: «این را دوست دارم ولی به رنگ نارنجی و این دو را هم.» او به خاطر رانندگی با سرعت بالا در نیوجرسی دستگیر شد و ما باید آن را حل میکردیم. سپس شاه به واشنگتن آمد و هیچ برنامه خاصی نداشت. البته من با ایشان ملاقات داشتم. گفت: «دوست دارم اسب سواری کنم.» به خاطر همین چند تا اسب برای سواری در پارک راک کریک کرایه کردم. خدای من وقتی الان به آن فکر میکنم شاه ایران و توریستها و آن همه خدمه و ما دو نفر که در پارک راک کریک اسب سواری میکردیم به نظرم عجیب میآید. شاه و همسرش ثریا به همراه همسرم به یکی از بزرگترین هتلهای قدیمی بزرگ برای رقصیدن رفتیم. من فقط میز رزرو کردم. اصلاً به مدیر هتل نگفتم چه کسی قرار است آنجا باشد ثریا خیلی خوب می رقصید. خیلی خوش گذشت.
سید محمدرضا –
عالی