نه تنها خاطرات مادران شهدا، که همسران آنها نیز بخشی از جذابترین آثار در حوزه ادبیات پایداری ما هستند. آنهایی که از جوانی پابهپای همسرانشان بوده و در کنار تربیت فرزند، همیشه آماده و منتظر بودهاند. در این کتاب، روایتی از زندگی مریم حسینزاده همسر شهید محمدرئوف رفیعی را میخوانیم. روایتی که با تولد و کودکی او در افغانستان آغاز میشود و به سوریه میانجامد. این کتاب که آخرین نوشته محمدسروررجایی است، توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است.
بخش ابتدایی کتاب به زندگی مریم حسینزاده در کشورهای افغانستان، ایران و امارات میگذرد. او که در افغانستان متولد شده، به دلایلی همراه با خانواده به ایران مهاجرت میکند و از دوران نوجوانیاش میگوید. سپس از آشنایی با خانواده رفیعی و چگونگی ازدواجش میگوید، همسری که ساکن ابوظبی است و مریم را بعد از سالها، به آنجا میبرد.
در لابهلای روایتهای راوی، از آداب و رسوم افغانها نیز سخن گفته میشود، اما بخش اصلی کتاب در سوریه میگذرد. آنجا که عشق فراوان مریم به حضرت زینب که از بچگی نشات گرفته، آنها را به زیارت دمشق میکشاند اما اتفاقی آنها را ساکن آنجا میکند. راوی در این بخش، نه تنها از خوشیهای زندگی در سوریه، که از چگونگی آغاز جنگهای داخلی سوریه نیز میگوید، از پیوستن همسر و فرزندش به نیروهای مکتب القائد و پس از آن به نیروهای وطنی و نگرانیهایی که با آنها مواجهه بوده است و از انتظار برای رسیدن و وصال.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.