هنگامی که نمایشنامه دست های آلوده مرا نشان می دادند، بازی بازیگران به حق مورد تحسین قرار گرفت، اما در مورد خود نمایشنامه تردیدهایی حاصل شد که آیا ضدکمونیستی است یا نه. منتقدان چپ افراطی و منتقدان مطبوعات بورژوایی مترصد بودند که ببینند طرف مقابل چه می گوید. عاقبت دسته اول نتیجه گرفتند که نمایشنامه بر ضد حزب آن هاست و این استنباط، مطلقاً مغایر نیت من بود و آن وقت گروه دیگر آن را به عنوان یک نوع ماشین جنگی ستودند و هلهله کردند و با این عمل خود به استنباط آنها صحه گذاشتند. از آن زمان به بعد، این نمایشنامه عملا دارای معنایی شده است که من هرگز نتوانستم آن را تغییر دهم.
دست های آلوده
Earn 4 Reward Points48,000 تومان قیمت اصلی 48,000 تومان بود.40,800 تومانقیمت فعلی 40,800 تومان است.
وزن | 183 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | اول |
سال انتشار | 1399 |
تعداد صفحه | 183 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
ناموجود
1 دیدگاه برای دست های آلوده
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
اگر آدم بخواهد قيمت جانش را بداند بايد گاهگاهی به خطر بيندازدش.
چقدر به پاکی و منزه بودن علاقمندی پسرجان! چقدر وحشت داری از اينکه دستهايت آلوده بشود. بسيار خوب پاک و منزه بمان! ولی اين منزهطلبی به درد چه کسی میخورد و اصلاً چرا تو ميان ما آمدهای؟ منزه بودن عقيدهای است که به کار درويشها و کشيشها میخورد. و شما روشنفکرها و بورژواهای آنارشيست برای اينکه کاری انجام ندهيد، دست به دامان منزهطلبی شدهايد. هيچ کاری نکردن، ساکن و ساکت ماندن، دست زير چانه زدن و دستکش به دست کردن! اما من دستهايم آلوده است. تا آرنج.
بهترين کار آن نيست که بيش از هر کاری آدم را به زحمت بيندازد؛ آن است که بيش از هر کاری آدم در آن موفق بشود.
اما من آدمها را همانطور که هستند دوست دارم. با تمام کثافتها و با تمام حقه بازیها و بدیهاشان. من صدای آنها را، دستهای گرمشان را و پوست بدنشان را دوست دارم. لختترين پوستها را دوست دارم. نگاههای مضطربشان را و مبارزهی نوميدانهای را که هر کدامشان در مقابل مرگ و رنج میکنند دوست دارم. از نظر من اينکه در تمام دنيا يک آدم کمتر باشد يا زيادتر حساب است. قيمتی است.
آدمکشها آدمهايی هستند که قوهی تخيل ندارند؛ زياد برايشان فرق نمیکند که کسی را از زندگی محروم کنند. چون هيچ تصوری، هيچ تخيلی دربارهی زندگی ندارند. من آدمهايی را که از مرگ ديگران میترسند ترجيح میدهم؛ چون همين دليل آن است که اين جور آدمها بلدند زندگی کنند.
محمد هاشمی –
واقعا یکی از بهترین نمایشنامه هایی بود که خوندم، فوق العاده