همین حالا داشتم چیزی می گفتم
همین حالا داشتم چیزی می گفتم قیمت اصلی: 13,500 تومان بود.قیمت فعلی: 11,475 تومان.
بازگشت به محصولات
چرتوپیا
چرتوپیا قیمت اصلی: 17,000 تومان بود.قیمت فعلی: 14,450 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درخت شلوار

درخت شلوار

قیمت اصلی: 9,000 تومان بود.قیمت فعلی: 7,650 تومان.

قیمت پشت جلد:9,000 تومان
نویسنده

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

اول

سال انتشار

1395

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-10 11-20 21-100 101+
7,650 تومان 7,200 تومان 6,750 تومان 6,300 تومان

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 9,000 تومان بود.قیمت فعلی: 7,650 تومان.

در انبار موجود نمی باشد

QR Code
قیمت پشت جلد:9,000 تومان

با خرید این محصول 1 سکه معادل 153 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

عناوین داستان های این کتاب به ترتیب عبارت اند از: بیست و چهارشنبه، پلنگ دریایی، با دست های سرد، درخت شلوار، عشق سال های سگی، لی لی روی سنگ های قبر، شربت اسفناج.

وزن 100 گرم
نویسنده

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

اول

سال انتشار

1395

تعداد صفحه

103

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

شابک 9786002296122
0 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
محتوای مفید و آموزنده
0

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “درخت شلوار”
قیمت بر اساس تعداد خرید
1-10 11-20 21-100 101+
7,650 تومان 7,200 تومان 6,750 تومان 6,300 تومان
شناسه محصول: 76612 دسته: , برچسب: , ,

بریده هایی از این کتاب

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

به ردیفی مغازهٔ متروک و بی‌دروپیکر می‌رسند. جلوِ یکی‌شان می‌ایستند. شاید هم گاراژی بوده که در گذشته جای رفت‌وآمد آدم‌هایی بوده که رؤیایی را با خودشان می‌بردند و می‌آوردند. دود و سیاهی از مغازه می‌لغزید بیرون و به آسمان می‌رفت. از آن مغازه‌ها که شب‌ها جای کارتن‌خواب‌ها و نمکی‌هاست.
بهمن می‌رود تو. امیر هم. از روی پاره‌آجرها و لوله‌ها و میله‌ها رد می‌شوند. اگر بیشتر دقت می‌کردند می‌توانستند پا روی سرنگ‌های خونی با سوزن‌های کج یا شکسته هم نگذارند.

مرد قبل از رفتن گفته بود «هیچ‌وقت پاتون تو اون خراب‌شده باز نشه. هیچ‌وقتِ خدا.»
«کدوم خراب‌شده؟»
«قزل‌حصار.»
به جایی اشاره می‌کرد که کسی نمی‌فهمید کجاست.
وقتی مرد رفت، آن‌ها هم راه افتادند. درست به همان جهتی که ایستاده بودند. ۱۸۰ درجه چرخیده بودند. در طول راه امیر مدام پرسیده بود «چرا نمی‌رسیم؟» و بهمن خندیده بود.

بهمن دستش را جلو دهنش گرفته بود و چشم‌های امیر از زورِ قورت دادنِ خنده خیس شده بود. بهمن اسکناسی از جیبش درآورده و طرف مرد گرفته بود.
«مَشتی‌گُلی، اینا رو که واسه پول نگفتم.» نامه‌ای از لباسش درآورده بود. «فقط بگین صندوق‌پست کجاست. این نامه رو چه‌طور بفرستم؟»
امیر به جایی نامعلوم اشاره کرده بود. انگشتش مدتی توی هوا گیج زده بود و این‌طرف آن‌طرف چرخیده بود. آخرسر، صندوق صدقات را نشان داده بود.
طرف گفته بود «داداش، خیلی گُلی.» و رفته بود.
امیر گفته بود «خداحافظ قزل‌آلا.»

«اصلاً نمی‌دونم خونه‌ای دارم یا نه. قیافهٔ زنم یادم نمی‌آد. به ما که ملاقات‌شرعی نمی‌دادن. ولی بچه‌هامو خوب یادمه؛ یکی‌شون پسر بود، یکی دیگه‌شون هم پسر. نه، خدایا توبه؛ یکی دختر و اون‌یکی پسر. بزرگه پسر بود و کوچیکه قرار بود دختر باشه، اما نشد. زنم که می‌گفت “این‌یکی هم دختره…” یعنی همون کوچیکه. آره. خدا منو نبخشه اگه چارتایی بیام. منم اولش مثل شما باورم نمی‌شد، اما لباساشونو که دیدم دواَم افتاد. هر وقت زنم می‌اومد ملاقات لباس یکی از بچه‌ها رو هم می‌آورد تا از تو آکواریوم ببینم. تو که لباس نمی‌شه برد. اون‌قدر مُفت‌بَر زیاده که سر تکون بدی برده‌نت. هربار لباساشون بزرگ‌تر از قبل بود. فکر کنم یه روز لباس عروسی دخترمو دیدم. چارتایی نمی‌آم. خودش بود. شبیه لباس عروسی زنم. نه، اصلاً خودش بود. خود لباس عروسی زنم. اون وقت فهمیدم بچه‌هام دارن بزرگ می‌شن. از اون به بعد امیدم بیشتر شد. می‌دونستم که بیرون کس‌وکار دارم. دیگه تنهاییم رفت.