معرفی کتاب خفاش شب اثر سیامک گلشیری
زمانی بسیار طولانی در اواسط دههی هفتاد شمسی، روزنامهها و جراید مختلف ایرانی پر بودند از ماجراهای قتلهای زنجیرهای! البته این قتلهای زنجیرهای با آن قتلهای زنجیرهای مشهور که شاعران، نویسندگان و روشنفکران را هدف گرفته بود فرق داشت و انگار چون قاتل فقط زنان را میکشت و نه چند روشنفکر بیچاره را، بیشر در تیررس توجه بود و البته خیلی هم زودتر دستگیر شد و مثل آن یکی قتلهای زنجیرهای پادرهوا باقی نماند! فرایند دستگیری، بازجوییها و محاکمهی «غلامرضا خوشرو کورانکردیه» مشهور به «خفاش شب» به عنوان یکی از مخوفترین ماجراهای جنایی تاریخ ایران تا آن زمان، مدتها خوراک رسانههای ایرانی بود و درنهایت هم به جز افشای قتلها، اعترافات و مجازات قاتل، خیلی چیزها ناگفته و ناشنیده باقی ماند و بسیاری از زوایای این ماجرا روشن نشد. «سیامک گلشیری» با کندوکاو در اسناد مختلفی پیرامون این قتلها و زندگی و شخصیت قاتل، رمان «خفاش شب» را نوشته است. درواقع کنجکاویهای شخصی گلشیری او را به ابعاد تازهای این شخصیت رسانده که با مایههای داستانی قابل تأمل، کتاب را به یک رمان جنایی – روانشناختی تبدیل کرده که جنبههای بسیار قوی نقد اجتماعی نیز در آن وجود دارد و همین مشخصهها موجب شده کتاب «خفاش شب» به اثری متفاوت در ژانر خودش بدل شود.
خفاش شب
Earn 9 Reward Points110,000 تومان قیمت اصلی 110,000 تومان بود.93,500 تومانقیمت فعلی 93,500 تومان است.
وزن | 135 گرم |
---|---|
ابعاد | 14 × 21 × 1 سانتیمتر |
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | اول |
سال انتشار | 1400 |
تعداد صفحه | 128 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
ویژگی | |
شابک | 9786220108078 |
ناموجود
2 دیدگاه برای خفاش شب
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
با خودش گفت وقتی رسید خانه، فقط دوش بگیرد و یکراست برود توی رختخواب. شاید قبلش به مژده هم تلفن میزد. چشمهایش را که باز کرد، متوجه راننده شد که از توی آینه زل زده بود به او. سر چرخاند سمت پنجره. داشت ساختمان بلند سفیدی را تماشا میکرد که شنید راننده چیزی گفت. رو کرد سمت او. «چیزی گفتین؟»
«گفتم میشه اول این خانمو برسونم؟ خیلی دیرش شده.»
لیلا به زن نگاه کرد. گفت: «خیلی طول میکشه؟»
«نه، زیاد از شما دور نیست.»
کمی بعد انداخت توی خیابانی که به درِ خروجی پارکینگ منتهی میشد. به بالای خیابان که رسیدند، لیلا برگشت و پشتسرش را نگاه کرد. داشت دنبال ماشینی میگشت که مژده را سوار کرده بود. وقتی ماشین را ندید، فکر کرد حتماً زودتر از آنها از ترمینال بیرون رفته. تکیه داد و از پنجره زل زد به بیرون. کمی بعد چشمهایش را بست. دلش میخواست به هیچچیز فکر نکند، اما یاد حرفهای مژده افتاد. به این فکر کرد که حتی خودش هم دلش نمیخواست امشب را تنها سر کند.
به ماشین اشاره کرد. لیلا درِ عقب را باز کرد و سوار شد. یک لحظه بوی بدی به مشامش خورد. به زن نگاه کرد که چسبیده به درِ سمت چپ، بیرون را تماشا میکرد. قاسم ماشین را روشن کرد و دندهعقب گرفت. همانطور که ماشین را از میان دو ماشینی که دو سویش پارک کرده بودند بیرون میآورد، نگاهش به دختر بود. فکر کرد ماهگرفتگی او را حتی زیباتر هم کرده. زد توی دنده و حرکت کرد.
وقتی میخواست چمدان را بگیرد، به دختر نگاه کرد. اولینبار بود که اینطور دقیق به چهرهاش نگاه میکرد. متوجه ماهگرفتگی کوچکی کنار گونهٔ چپش شد. با اینهمه با خودش فکر کرد مدتهاست دختری به این زیبایی ندیده. فکر کرد اصلاً انگار از همهٔ زنهایی که تا آن موقع دیده، زیباتر است.
چمدان را گذاشت توی صندوق و درش را چندبار به هم زد تا بسته شد. گفت: «بفرمایین.»
قاسم به پیکان سفیدی اشاره کرد. «همینه.»
لیلا چشمش به زنی افتاد که روی صندلی عقب نشسته بود و چادر سیاه به سر داشت. قاسم درِ صندوق را باز کرد. به دختر گفت: «بدین بذارمش عقب.»
با سر به چمدان اشاره کرد. لیلا گفت: «زیاد بزرگ نیست. میآرمش جلو.»
قاسم گفت: «اینطوری راحتترین.»
علی –
خیلی خوندنی هست این کتاب
علی –
رمان «خفاش شب» بیشتر به زندگی واقعی شخصیت غلامرضا یا همان خفاش شب پرداخته است. اتفاق هولناک و جنایتی واقعی ماجرای کتاب را شکل میدهند. شبی تلخ و خشونت آمیز در داستان تصویر میشود. نویسنده تلاش کرده خواننده را شاهد اعمال و رفتار قاتل کند تا بتواند از نزدیک رازهای قاتل و دیگر احساسهای ناخوشایند قربانیان را حس کند.