سنت ایروین و زستراتزی
سنت ایروین و زستراتزی قیمت اصلی: 130,000 تومان بود.قیمت فعلی: 110,500 تومان.
بازگشت به محصولات
خطاب به عشق (دفتر دوم)
خطاب به عشق (دفتر دوم) قیمت اصلی: 500,000 تومان بود.قیمت فعلی: 425,000 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

خطاب به عشق (دفتر اول)

خطاب به عشق (دفتر اول)

قیمت اصلی: 250,000 تومان بود.قیمت فعلی: 212,500 تومان.

قیمت پشت جلد:250,000 تومان
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

دوازدهم

سال انتشار

1401

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-10 11-20 21-100 101+
212,500 تومان 200,000 تومان 187,500 تومان 175,000 تومان

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 250,000 تومان بود.قیمت فعلی: 212,500 تومان.

در انبار موجود نمی باشد

QR Code
قیمت پشت جلد:250,000 تومان

با خرید این محصول 21 سکه معادل 4,250 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

خطاب به عشق مجموعه ای از نامه های عاشقانه ی آلبر کامو و معشوقش ماریا کاسارس است.
در 19 مارس 1944 ، آلبرت کامو و ماریا کاسارس در خانه میشل لیریس ملاقات کردند. دانشجوی سابق هنرستان ، اصالتا اهل کرونیا و دختر یک جمهوری خواه اسپانیایی در تبعید ، در آن زمان تنها تنها بیست و یک سال داشت. او کار خود را در سال 1942 شروع کرد. در آن زمان کامو داشت بیگانه را منتشر می کرد. سپس این نویسنده مدتی را در پاریس به تنهایی زندگی کرد ، جنگ او را از همسرش فرانسین ، که در اوران معلم بود دور نگه داشت. آلبر کامو که نسبت به استعداد این بازیگر حساس شده بود ، نقش مارتا را در نمایش سوء تفاهم در ژوئن سال 1944 به ماریا واگذار کرد. و در طول شب های اجرا ، آلبر کامو و ماریا کاسارش عاشق هم شدند. این هنوز تنها مقدمه ای برای یک داستان عاشقانه ی بزرگ است ، که آغاز واقعی آن تا سال 1948 به وقوع نمی انجامد. تا زمان مرگ تصادفی نویسنده در ژانویه 1960 ، آلبرت و ماریا هرگز نوشتن برای همدیگر را متوقف نکردند ، به خصوص در طول هفته های طولانی جدایی شان به دلیل تعهد هنری و فکری ، اقامت در فضای باز یا تعهدات خانوادگی. در پس زمینه زندگی عمومی و فعالیت خلاقانه (کتاب و سخنرانی ، برای نویسنده ؛ کمدی فرانسه ، تورها و برای بازیگر) ، مکاتبات متقابل آنها شدت روابط آنها را نشان می دهد. صمیمی ، تجربه کردن در کمبود و غیبت به اندازه ی تجربه کردن در رضایت متقابل ، اشتیاقی سوزنده ، لذت بردن از روزهای مشترک ، کار مشترک و تلاش برای عشق واقعی ، تدوین کامل آن و تحقق آن. تمام این ها چیزهایی است که جای جای این نامه نگاری ها به چشم می خورد. می دانیم که کار آلبر کامو با تفکر و تجربه عشقش تلاقی می کند. انتشار این مکاتبات بیکران ، گوشه ای از این نگرانی ثابت را نشان می دهد. ماریا کاسارس مدتها پس از درگذشت آلبر کامو گفت: “وقتی شما کسی را دوست دارید ، همیشه او را دوست دارید.” “روزی روزگاری ، ما هرگز تنها نبودیم و هرگز تنها نبودیم.”.

وزن 400 گرم
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

دوازدهم

سال انتشار

1401

تعداد صفحه

263

جلد کتاب

جلد سخت

زبان کتاب

فارسی

شابک 9786004900522
0 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
محتوای مفید و آموزنده
0

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خطاب به عشق (دفتر اول)”
قیمت بر اساس تعداد خرید
1-10 11-20 21-100 101+
212,500 تومان 200,000 تومان 187,500 تومان 175,000 تومان
شناسه محصول: 71244 دسته: , برچسب: ,

بریده هایی از این کتاب

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

-ده روز بدون تو، در جدال با این زندگی احمقانه که از سر می‌گذرانم! ده روز با نگرانی‌هایم، با انتظارم برای تو.

تندخویی‌ام باعث شد بفهمم که چقدر مرا دوست داری، هرگز فراموش نخواهم کرد که در طول دوران سردی و بیزاری‌ام، از من دوری نکردی و فقط عشق به من دادی، عشق و باز هم عشق. بله، دیوانگی‌ام باعث شد بیشتر از همیشه به تو باور داشته باشم و این‌بار، با چشم باز و بدون اندوه عظیم. شاید بالأخره روزی روی آرامش ببینیم، چون الآن دیگر فکر نمی‌کنم ترسی داشته باشم از کشش حیرت‌آورم به‌سوی کمال مطلقی که وجود ندارد.

من که نمی‌توانم هیچ وقت جمعیتی بیشتر از چهار پنج نفر را تحمل کنم. به‌علت دوز بالای انسانی به مسمومیت قلب دچار شده بودم. پاریس برای من مکان تنهایی و سکوت شده است. نوعی صومعه. تازه هیچ چیز خسته‌کننده‌تر از این نیست که نقشی را بازی کنی که در آن تبحری نداری. افراد زیادی بودند که مرا دوست داشتند یا دست‌کم این‌طور می‌گفتند ولی من جز دو یا سه نفر از نزدیکانم کسی را دوست نداشتم. واقعیت این است که انتظار ساعت‌هایی عاشقانه را می‌کشیدم و آن ساعت‌ها دارند نزدیک می‌شوند. فقط امیدوارم که زود سلامتی‌ام را به دست بیاورم و از این افسردگی درونی خلاص شوم. شاید بعضی ساعت‌ها و بعضی جاهای این قاره در خاطره‌ام به‌شکلی “پرمفهوم” دوباره زنده شوند. شیلی، ‌بی‌شک، ‌دوستش داشته‌ام. نامۀ “آخر” تو را برایم آوردند، عشق من. چه اشتیاقی به تو دارم! از این به بعد، چطور صبر کنم؟

دیگر هیچ، مگر این لجاجتی که به خرج می‌دهم تا بدانم کجایی تا بدانم آیا می‌توانی دوباره زیبا و منزه و قوی و بزرگ، همان‌طور که همیشه هستی، پیشم برگردی. می‌فهمی عزیزم؟ این وحشتناک است که شاهد باشی چطور احساساتی چنین عظیم و بی‌انتها و غنی و شگفت، آن‌قدر در ما بماند تا احمقانه و بی‌روح و عادی شود و کاستی بگیرد تا آنجا که به واژه ترجمه شود و بی‌رنگ‌و‌بو روی کاغذ پرتاب شود! اما با این همه، در نامه‌ات جملات بی‌نظیری هست که فراموش نخواهم کرد. این کلمات چه حریق حیرت‌انگیزی که در قلبم روشن نمی‌کند! از این به بعد نیایش شام و سپیده‌دمم خواهند بود.

سوای همۀ این‌ها، من خودم هم به توان تو نیاز دارم، چون دیگر اعصابم نمی‌کشد. ازسرگیری ارتباط با سینما به نحسی خورده و فقط توانستم دو روز فیلم بگیرم. کاش می‌شد عقب بیفتد! می‌بینی که باید هر کار می‌توانی بکنی که تعادل روحی و جسمی‌ات برگردد: این مال ماست. تمام توانم را به کار بردم تا بتوانم این‌ها را به تو بگویم. اگر تسلیم می‌شدم تو فقط فریادی می‌شنیدی که مدام تو را طلب می‌کرد؛ صادقانه بگویم که دیگر نمی‌توانم بدون تو زندگی کنم. دقیقاً به این خاطر است که می‌خواهم زندگی کنم و تو زندگی می‌کنی با عمری دراز. اما دوست ندارم به این فکر کنم؛ احساس می‌کنم خودم هم دیوانه شده‌ام. مراقب خودت باش. خوب شو. دوستت دارم بدیهی مثل زندگی.

از باقی چیزها هیچ حس و تصوری ندارم. روحی مرده. اما به‌محض اینکه در فکرم، شوق تو را و خاطرهٔ صورتت را و حرکاتت را و بدنت را زنده می‌کنم، زندگی و حرارت به وجودم برمی‌گردد. تو منتظرم هستی، نیستی؟ از فیلم برایم بگو. از روزهایت. از شب‌هایت. از پدرت برایم بگو. هنوز چیزهایی هست که از تو نمی‌دانم و منتظرم درباره‌شان آسوده‌خاطر با من حرف بزنی. اما همه چیز درست خواهد شد. می‌دانم. به آن ایمان دارم. ما با هم زندگی خواهیم کرد چون آرزوی تو و آرزوی من است.