محمد للـه گانی اما در مجموعه داستان کوتاه خود با عنوان «خدا لعنت کند سیاوش را» نگاهی تازه و متفاوت به طرح مفاهیم در داستان کوتاه داشته است. او در قالب استفاده از عناصر بومی دست به خلق شخصیت ها، موقعیت ها و حتی دیالوگ و جهان بینی تازه ای برای روایت می زند و با خلق داستان در این فضا سعی دارد نوعی تازه از بیان داستانی را برای مخاطبانش به ارمغان بیاورد.
للـه گانی در داستان های کوتاه خود دغدغه و اندیشه خود را از زبان روستاییانی ساده روایت می کند. سادگی و بکر بودن و در عین حال صراحت داشتن آنها ابزاری است که نویسنده به کمک آنها سعی دارد تا مفاهیم عالی مد نظر خود را منتقل کند که در این مسیر موفق نیز بوده است. او نه راوی صرف لذت ها و آرزوهای فراموش شده خود در حیات روستایی و از دست رفته اش که راوی تیزبینی است که دریچه بکری و سادگی روستا را برای روایت انتخاب کرده است و از این دریچه است با مخاطب خود به گفتگو می نشیند.
طعم خوش زبان و بیان و اندیشه جاری در داستان های مجموعه «خدا لعنت کند سیاوش را» یادآور دوران اوج بومی نویسی در ادبیات داستانی ایران در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد است و بار دیگر غنا و قوت روایت فولکلورگونه داستان ایرانی و راز و رمزگونگی آن را به رخ می کشد.
علی –
کتابی خوش زبان و بیان هست . کتاب روایت فولکلورگونه و مر رمز و راز داره