ملکه بامیان
ملکه بامیان قیمت اصلی: 155,000 تومان بود.قیمت فعلی: 124,000 تومان.
بازگشت به محصولات
آن سوی میز
آن سوی میز قیمت اصلی: 185,000 تومان بود.قیمت فعلی: 148,000 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

حیدر

حیدر

قیمت اصلی: 295,000 تومان بود.قیمت فعلی: 236,000 تومان.

(دیدگاه کاربر 59)
قیمت پشت جلد:295,000 تومان
نوبت چاپ

چهل و ششم

قطع کتاب

نویسنده

ناشر

موضوع

سال انتشار

1399

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-20 21-50 51-100 101+
236,000 تومان 221,250 تومان 206,500 تومان 191,750 تومان

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 295,000 تومان بود.قیمت فعلی: 236,000 تومان.

موجود در انبار

QR Code
قیمت پشت جلد:295,000 تومان

با خرید این محصول 24 سکه معادل 4,720 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

«حیدر» داستانی زیبا با روایتی تازه از زندگی ابرقهرمانی پاک و عدالت­ گستر است.  نویسندۀ توانای این کتاب توانسته است با نگاهی محققانه زندگی امام علی(ع) را با شیوه­ ای دگرگونه به تصویر بکشد و آن را در قالب «حیدر» به مخاطب منتقل نماید. هرچند حفظ حقیقت ماجرا باعث شده است تا اسلوب داستانی در کتاب کم­رنگ به نظر برسد، اما سه ویژگی مهم بکار رفته در آن  باعث شده ارتباط خوب و دلنشینی بین مخاطب و کتاب ایجاد شود؛ حفظ امانت محتوای تاریخی یکی از این ویژگی­ هاست که نویسنده کوشیده است آن را در سایه زحمات پژوهشگرانه خود به نتیجه­ ی مطلوبی برساند. دیگری چیدمان داستان است که  بر اساس سیر تاریخی و نه براساس پراکندگی موضوعی و زمانی، شکل گرفته است؛ با این ویژگی مخاطب سر درگم نشده و برعکس روایات تاریخی می­تواند تصویری منسجم از زندگی قهرمان این نوشته را در ذهن خود ثبت و نگهداری کند. روایت داستان از زبان امیرالمؤمنین(ع) از دیگر نوآوری کتاب «حیدر» است که احساس صمیميت و همزاد پنداری خوبی را به خواننده القاء می­ کند. این کتاب تلاشی زیبا در جاودانه کردن ادبیات مذهبی­ ست که می ­تواند به عنوان نمونه­ ای خواندنی گسترش یابد.

«…من در مقایسه با آن‌ها وضعیت مالی خوبی نداشتم. از روزی که به مدینه آمده بودیم در مزرعه مردی یهودی کار می‌کردم تا دستم جلوی انصار دراز نباشد. روزها با تنها شترم برای نخلستان‌ها آب می‌بردم، دست‌هایم تاول می‌زد و پینه می‌بست؛ اما می‌ارزید.

زیر لباس‌های ارزان‌قیمتم که اغلب پشمی، پوستی یا از لیف خرما بودند، زیرپوش زبر چهاردرهمی تن می‌کردم و در آن گرما بیل می‌زدم. تنها آرزویم در تمام عمر این بود که بتوانم نفسم را رام کنم.

از لابه‌لای نخل‌ها، زیر نور خورشید، آب‌ها آرام و رام حرکت می‌کردند. کفش‌هایم از لیف خرما بود، درمی‌آوردم تا خراب نشوند. از پابرهنه راه‌رفتن توی آن آب‌وگِل لذت می‌بردم و زیرِلب قرآن می‌خواندم. گاهی هم خورشید مصاحبم می‌شد.»

 

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-20 21-50 51-100 101+
236,000 تومان 221,250 تومان 206,500 تومان 191,750 تومان
شناسه محصول: 73044 دسته: , , برچسب: , , , , ,

بریده هایی از این کتاب

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

آن روز هم با عمار، روی خاک‌های نرم خوابیده بودیم.
_ابوتراب! پاشو.
پیامبر خاک‌ها را از روی لباسم پس زدند. همون روز بود که کنیه «ابوتراب» را به من دادند.
ابوتراب به دلم نشست.
بعد از آن هر کس با این اسم صدایم می‌زد، خوشحال می‌شدم.

فاطمه صبح نان تازه پخته بود. همین‌طور که سفره را پهن می‌کرد، برای بچه‌ها شعر هم می‌خواند.
_شبیه پدرتان باشید.
از حق حمایت کنید
خدایی را عبادت کنید که به شما نعمت‌های زیادی داده است.
آدم کینه‌ای را برای دوستی انتخاب نکنید.
پسرم حسن! مثل پدرت باش. بند ظلم را از حق برکن.
حسینم! تو هیچ به پدرت نرفته‌ای. شبیه پدر منی.

خنده‌ام گرفت.

نوبت به بیعت خانم‌ها شد. تشت آبی آوردند. وسط آن را دوپایه گذاشتند و پرده‌ای کشیدند. من یک طرف آنها طرف دیگر پرده می‌نشستند و دست در آب می‌زدند.
فاطمه اولین کسی بود که بیعت کرد. مقام امامت و خلافت را تبریک گفت و از چادر بیرون رفت.
بعضی‌ها صدای بسیار بلندی داشتند. در این سه روز پیامبر چند نفر از آنها را مامور کردند بین خیمه‌های مردم حرکت کنند و شعار بدهند.
«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه…»

■ مردم! خدا در پرتوی اسلام افتخارات دوران جاهلیت را از بین برد. ما همه فرزندان آدمیم و از گِل خلق شده ایم. همه مثل دندانه های شانه برابریم. عرب بر عجم یا سرخ بر سفید برتری ندارد. ملاک برتری فقط در گرو انسانیت و اطاعت از دستورات خداست. کسی که در انجام وظایفش کوتاهی کند، افتخارات پدری او را جایی نمی رساند. ما مسلمان ها برادر یکدیگریم.

■ هر شب از مسجد که بر میگشتم، صحبت های پیامبر را برای فاطمه می گفتم. برایم جالب بود که همه را می دانست.
– اباالحسن، قربانت شوم! حسن زودتر از شما می آید، متکاها را روی هم می گذارد، روی آن می نشیند و واو به واو حرف های پیامبر را برایم می گوید.
– که اینطور …! چقدر دوست دارم سخنرانی کردنش را ببینم.
– فکر کنم اگر شما باشی خجالت بکشد حرف بزند.
فردا زودتر از حسن به خانه برگشتم. حسین را دست فاطمه دادم و پشت در اتاق قایم شدم‌. حسن آمد. منبرش را درست کرد و نشست. خواست مثل پیامبر حرف بزند که به لکنت افتاد.
– حسن جان، روشنی چشمم. چرا حرف نمی زنی مادر؟
– مادر! زبانم قاصر است، چون بزرگواری دارد به حرف هایم گوش می کند.
از پشت در بیرون آمدم. بغلش کردم و یک دل سیر بوسیدمش.

ای جهان! چه می‌شد، اگر هرچه قدرت و قوه داری به کار می‌بردی و در هر زمان، علی‌ای با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش و با آن ذوالفقارش به عالم می‌بخشیدی؟!