این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید


تانگوی شیطان
تانگوی شیطان
255,000 تومان
| نویسنده | |
|---|---|
| مترجم | |
| ناشر | |
| موضوع | |
| قطع کتاب | |
| نوبت چاپ | پنجم | 
| سال انتشار | 1395 | 
| تعداد صفحه | 288 | 
| جلد کتاب | شومیز | 
| زبان کتاب | فارسی | 
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
255,000 تومان
در انبار موجود نمی باشد
این کتاب در حال حاضر موجود نیست، اما می توانیم آن را با درخواست شما تامین کنیم و از طریق پیامک با خبرت کنیم!
از طریق دکمه زیر درخواست تامین فوری رو به همراه ثبت تلفن همراه انجام بده.
 مشاهده QR CODE

با خرید این محصول 26 سکه معادل 5,100 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
 حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
«استاد مجار روایت آخرالزمانی که قابل قیاس با گوگول و ملویل است» (سوزان سونتاگ) «نگاه کراسنا هورکایی به جهان یادآور نفوس مردهی گوگول است و فرسنگا با دغدغههای حقیر نویسندگان معاصر فاصله دارد» (و.گ.سبالذ) «تنها پیشنهاد من به کسانی که کتابهایم را نخواندهاند این است که از خانه بیرون بروند، جایی-مثلا کنار یک نهر آب- بنشینند و هیچکاری نکنند، به هیچ چیز فکر نکنند و مانند سنگهای کف رودخانه در سکوت سرجایشان بمانند. سرانجام کسی را ملاقات خواهند کرد که کتابهای من را خواندهاست.»
| وزن | 334 گرم | 
|---|---|
| نویسنده | |
| مترجم | |
| ناشر | |
| موضوع | |
| قطع کتاب | |
| نوبت چاپ | پنجم | 
| سال انتشار | 1395 | 
| تعداد صفحه | 288 | 
| جلد کتاب | شومیز | 
| زبان کتاب | فارسی | 
1 دیدگاه برای تانگوی شیطان
پاکسازی فیلتربرای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
- 244737
بریده هایی از کتاب تانگوی شیطان
اگر کتاب "تانگوی شیطان " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
- 
 خانم خانم
صبح یکی از روزهای پایانیِ اکتبر، کمی پیش از آن که اولین قطرههای باران بیامان پاییز بر زمینهای ترکخورده و نمکآلود غربِ شهرک ببارد (که دریاچهای از گل و لای زردابمانند و بویی نامطبوع پدید میآورد و کورهراهها را صعبالعبور و رسیدن به شهر را ناممکن میکرد)
- 
 خانم خانم
نمازخانهای متروک در چهار کیلومتری جنوبغربی در شهرک هُخمایس بود اما جدا از این که نمازخانه ناقوسی نداشت، برج آن نیز طی جنگ فرو ریخته و نمازخانه هم دورتر از آن بود که صدای ناقوس احتمالیاش به اینجا برسد. با این وجود صدا طوری بود که گویی از همان نزدیکی میآید، زنگ غرای ناقوس و طنین پیروزمندانهاش را باد میروبید و چنان مینمود که گویی منبع صدا چندان دور نیست
- 
 خانم خانم
فوتاکی آرنجهایش را بر بالش جابهجا کرد تا از پنجرهی کوچک و جابهجا بخارگرفتهی آشپزخانه نگاهی به بیرون بیندازد، چشمانش را به آسمان آبی و کمفروغ سپیدهدم دوخت، زمینهای اطراف غرق در طنین ناقوسی که هر دم ضعیفتر میشد، ساکت و آرام مینمود
- 
 خانم خانم
تنها نوری که به چشم میآمد سوسویی از پنجرهی خانهی دکتر بود که اندکی از باقیِ خانههای شهرک فاصله داشت، سالها میشد که ساکن آن خانه نمیتوانست در تاریکی بخوابد
- 
 خانم خانم
فوتاکی نفس در سینه حبس کرد تا شاید بتواند جهت صدا را تشخیص دهد: نمیخواست کوچکترین طنین صدایی که هر دم ضعیف و ضعیفتر میشد را نشنیده بگذارد («باید خواب باشی، فوتاکی…») با وجود این که چلاق بود اما معروف بود سبکْ قدم برمیدارد، بیصدا و مثل گربهها، لنگان بر کف سنگی و سرد آشپزخانه پیش رفت، پنجره را باز کرد و سرک کشید («همه خوابیدن؟ کسی صدا رو نشنید؟
- 
 خانم خانم
چرا هیشکی این دور و برا نیست؟») بادِ سرد و مرطوب به صورتش خورد و فوتاکی برای لحظهای چشمانش را بست، با دقت گوش سپرد اما جز صدای خروسی و پارس سگی در دوردست و زوزهی باد که از چند دقیقه پیش وزیدن آغاز کرده بود تنها صدای خفیف ضربان قلبش را میشنید، گویی کل ماجرا بازی یا پَرهیبِ یک خواب بود («…شاید کسی خواسته منو بترسونه.»)
 
	 
		 
				 
				
 
				 
		 
				 
		 
				 
		 
				 
		 
				 
							
بهنام مؤمنی –
کراسناهورکای و نثری کُند و بهشدت خاصش کتابی خلق کرده که هر کسی نمیتواند آن را تا انتها بخواند. فیلمی که بلا تار براساسِ این کتاب نوشته هم فیلم عجیبی است. تقریباً ۸ ساعت فیلم که باران و سیاهی و زشتی را بهترین حالت ممکن نشان میدهد. باران در این کتاب و فیلم پاککننده نیست، بلکه چهرۀ زشت زندگی و انسانها را بهتر نشان میدهد.