این رمان به ظاهر ساده است. و این را كامو به شدت احساس كرده است: یك ((اضطراب)) در تمام طول كتاب وجود دارد، حتی در لحظاتی كه احساس میشود همه چیز دارد راحت میگذرد، خواننده كنجكاو میشود و وادار میشود در مورد تردیدهایش از خود سوال كند. انگار نویسنده خواسته است به او یادآوری كند كه در اینجا چیزی رازآمیز وجود دارد كه باید كشف شود.
علی –
تخصیص اوصافی از قبیل “بی احساس”، “بی مسئولیت” و “نمک نشناس” به شخصیت اصلی داستان، یعنی مورسو، اوصافی عامیانه و سطحی از جهان بینی اگزیستانسیال مورسو هست. صفات “بی تعلقی” و “پوچی” (آنهم پوچی اگزیستانسیال و نه پوچی نهیلیستیک)، نگاهی نزدیک تر و دقیق تر به هویت فلسفی اوست.
علی –
کتابش خیلی عجیب و غیرمنتظره شروع میشه… و داستانش خیلی جالبه به طور خلاصه میخواد بگه که هرکی که همرنگ جماعت نیست محکوم و قضاوت میشه… ولی خیلی دوست داشتم بدونم که چجوری یه ادم تااین حد میتونه بیتفاوت بشه!
امیررضا فرامرز قراملکی –
کتاب فلسفی کامو!
حامد –
کامو میگوید: “خیلی پیش بیگانه را در جملهای خلا صه کردم. قبول دارم که آن جمله به غایت تناقضآمیز است. در جامعهی ما اگر فردی در مجلس عزای مادرش گریه نکند، سزاوار است که به مرگ محکوم شود. پیداست که قهرمان کتابم محکوم است. برای این که او نقش مورد انتظار را بازی نکرده است.
محمد هاشمی –
هرکسی باید تو زندگیش یک بار این کتاب رو بخونه