در گذشته ای نه چندان دور، پیدا کردن افرادی که بیماری بیشعوری و راه های شناخت و مقابله با آن را جدی در نظر می گرفتند، تقریباً غیر ممکن بود. خاویر کرمنت با خلق این کتاب آموزنده و سرگرم کننده که معرفی و تفسیر جامعی بر مشکلات فرهنگ بیشعوری است، این خلاء جدی و اثرگذار را پر کرد.
کتاب بیشعوری در درجه ی اول به افراد کمک می کند تا به طور کامل با رفتارهای ناخوشایند و آسیب زا آشنا شوند و سپس راه های کنار گذاشتن این رفتارها را به مخاطبین نشان می دهد.
این اثر تأثیرگذار و به یاد ماندنی در مکان های مختلفی همچون دانشکده های پلیس و نهادهای ترک اعتیاد مورد استفاده قرار گرفته است.
خاویر کرمنت نویسندهی این کتاب ترجیح داده است تا این کتاب را یک راهنمای کامل و شخصی برای مواجهه با بیشعوری و درمان آن بداند! از طرفی دیگر خاویر کرمنت با لحنی اغراقآمیز این بیماری (بیشعوری) را خطرناکترین بیماری دانسته که جامعهی بشریت تاکنون با آن درگیر شده است!
کتاب بیشعوری یک کتاب غیرجدی، غیرروانشناسی و جالب است که با نگاهی جذاب و طنازانه سعی کرده به افرادی بپردازد که در اغلب موارد سر و وضعی شسته رفته، جایگاه اجتماعی مقبول و تحصیلات خیرهکنندهای دارند، اما با اعتماد به نفس کامل به حریم و حقوق دیگران تجاوز میکنند و آگاهانه آنها را آزار میدهند.
او کتاب بیشعوری را در ۱۹۹۰ منتشر کرد. ماجرای نوشتن این کتاب از شب تولد خاویر کرمنت شروع شد، درست وقتی که هیچ کس به جز خود او، همسر و فرزندانش حاضر به شرکت در جشن تولد او نبود! کرمنت در چهل سالگی متوجه شد که یک فرد متوقع، حق به جانب و طلبکار است که باعث شده تمام دوستان و آشنایانش یا با او قطع رابطه کنند یا از دیدن او اجتناب کرده و یا مثل اعضای خانوادهاش (شامل همسر و دو پسرش) او را به سختی در اطراف خود تحمل کنند!
خاویر کرمنت وقتی فهمید که خودش یک بیشعور در لباس و موقعیت آدمهای درست و حسابی است و باید فکری به حال این شرایط کند که زندگی ضربه و سیلی بعدی را برای او آماده کرده بود! اینجا بود که پسرش به جای اینکه در مسیر تحصیلی و شغلی که خاویر برای او تعیین کرده بود، برود راه نافرمانی را در پیش گرفت و راهی مدرسهای نظامی شد و بعد هم در نیروی دریایی مشغول به کار شد! ظاهرا این ضربه کاملا به جا، به موقع و درست زده شد بود، چرا که یکی از مشهورترین و پرفروشترین کتابهای دنیا بعد از آن خلق شد! به این شکل کتاب بیشعوری به عنوان یک راهنمای خوشخوان برای تغییر آدم عوضیهای به ظاهر موقر و همچنین قربانیهای آنها نوشته و منتشر شد!
خاویر کرمنت درمورد کتابش این طور توضیح داده است که این کتاب را هم برای بیشعورها نوشته تا بدانند چه قدر زندگی کردن با آنها طاقتفرسا است و در نهایت هم تنهایی آنها را در خود خواهد بلعید. همچنین برای عذرخواهی از تمام کسانی که او با توقع بیجا و حق به جانبیاش موجب رنجششان شده، نوشته است. بنابراین زبان زهرآگین، طنز نیشدار و لحن درمانکنندهی آن هم برای شفا دادن آدمهای بیشعور (بخوانید قلدر، زباندراز و نفرتانگیز) مناسب است و هم برای اینکه قربانیهای آنها را به سمت تغییر وضعیت موجود مشتاق کند، کفایت میکند!
مائده عبادتی –
کتاب مشهوری که اگه دنبال فهم عمیق هستین
کمکی بهتون نمیکنه . ولی اگه دنبال چیزی برای به اشتراک گذشتن در فضای مجازی هستین بخریدش