کتاب «بیشترش چیز خاصی نیست» رمانی نوشته ی «داگلاس آدامز» است که اولین بار در سال 1992 منتشر شد.
وقتی که سیاره تان از بین رفته، زنی که عاشقش هستید به خاطر سوءتفاهمی درباره ی فضا/زمان ناپدید شده، سفینه ای که در آن هستید در سیاره ای دوردست دچار سانحه شده، و تمام چیزی که می توانید به آن اتکا کنید توانایی هایتان در درست کردن ساندویچ است، دلسرد شدن اصلا کار سختی نیست.
با این حال، «آرتور دنت» به جای دلسرد شدن، مرتکب اشتباهی بزرگ می شود و شروع می کند به لذت بردن از زندگی خود! اما دیری نمی گذرد که جهنمی عجیب از راه می رسد. آیا «آرتور» می تواند زمین را از نابودی کامل و چندبعدی نجات دهد؟ آیا او می تواند از یورشی همه جانبه توسط بیگانگان جان سالم به در ببرد؟
محسن –
تاریخ تکامل هر تمدن مهمی تو کهکشان از سه مرحلهی مشخص و مجزا میگذره: زنده موندن، دانش اندوختن و تکمیل کردن دانش. به این مراحل میگن مراحل «چهجوری، چرا و کجا».
برای مثال مهمترین سؤال مرحلهی اول اینه «چهجوری غذا پیدا کنیم که از گشنگی نمیریم؟» مهمترین سؤال مرحلهی دوم، «چرا غذا میخوریم؟» و مهمترین سؤال مرحلهی سوم، «خوشمزهترین کباب رو از کجا میشه خرید؟»
شاید بتوان گفت که غرب در نیمهی دوم قرن بیستم در حال گذار از مرحلهی دوم به مرحلهی سوم است. مسایل و پرسشهای مهم فلسفی و سیاسی اهمیت خود را برای اغلب مردم از دست دادهاند، چرا که پاسخی برای آنها یافت نشده و کوششها به جایی نرسیده یا آدمی را به جایی نرساندهاند. در غیبت این پرسشها لذت یا همان مرحلهی سوم آدامز «خوشمزهترین کباب رو از کجا میشه خرید؟» به دغدغهی اصلی بدل شده است.