یک رمان متفاوت از زمانی که داعش وارد ایران شده و تا اصفهان پیش روی کرده است.
مردم اصفهان به محاصره داعش عادت کردهاند. عادت کردهاند هر روز خبر بشنوند که داعش یک گوشه دیگر را هم گرفته است و یک قدم دیگر به کامل کردن محاصره اصفهان نزدیک شدهاند.
اما آن حمله ناگهانی به بخش نظامی فرودگاه شهید بهشتی، فرید را از خواب سنگینش بیدار کرد.
فرید قبلاً سیلی سختی به خودش زده بود که از خواب بلند شود اما باید یک چیزهایی را میدید. چیزهایی که باورش برای هیچکس قابل قبول نبود؛ حتی خودش!
حال او مانده است و شهری در محاصره و فرماندهی خائن. او کدام سمت میایستد؟
محمد فائزیفرد که پیش از این جایزه اول جشنواره افسانهها را کسب کرده بود در جدیدترین اثر خود، به یک «اگر» مهم میپردازد. اگر داعش، ایران را اشغال میکرد، چه میشد؟
رضا –
داستان جذابی داشت
حتما بخونید.
لیبل "خریدار محصول" M.amin (خریدار محصول) –
ژانری جالب و جدید مثل کتاب
مهسا –
خیلی عالی و هیجان انگیز
وجیهه –
مشتاقم زودتر بخونمش
علی –
داستانی سراسر رنج و تیرگی برای بیدار کردن ما از خواب بیخیالی نسبت به امنیت خودمان هست
مصطفی –
کتابی متفاوت و هیجان انگیز
فاطمه –
ایده و داستان کتاب رو دوست داشتم، و متن کتاب طوری بود که راحت میشد باهاش ارتباط گرفت.
لیبل "خریدار محصول" Mahdi (خریدار محصول) –
بخونیم و به دیگران هم سفارش کنیم که بخونن شاید و شاید گوشه ی قدردان امنیتمون باشیم.
آیدا –
خوندن این کتاب رو حتما بهتون پیشنهاد میدم
مریم –
کتاب پرداخت ضعیفی داره و گنگ بودن تو اول کتاب به چشم میخوره. نویسنده باید قبل انتشار یه بار از دید یه فردی که قراره این کتابو بخونه اون متن رو میخوند که آیا گویا هست یا نه
مریم –
زیاد جالب نبود.
اهل کتاب –
کتاب خوبی بود و من از خوندنش لذت بردم. ژانر کتاب بیشتر معمایی با چاشنی هیجانی بود…
این کتاب رو دو روزه تموم کردم و لحظه ای نمیتونستم کنار بزارم!
داستان قهرمان های این کشور داستانی آشناست…