فیلم باشگاه مشتزنی دیوید فینچر براساس رمانی که در دست دارید ساخته شده. کتاب در سال 1996 به چاپ رسید و بعد از موفقیت چشمگیری که پیدا کرد، سه سال بعد به فیلم تبدیل شد. چاکپالانیک-نویسندهی کتاب از محبوبترین نویسندگان معاصر آمریکاست؛ او تاکنون بیش از ده کتاب منتشر کرده، ولی هنوز هم خیلیها عتقاد دارند شاهکارش باشگاه مشتزنی است. خواندن رمان تجربهای یکسر متفاوت با تماشای فیلم است. به من گفت، میخوام لطفی در حق من بکنی. منو بزن. هرچی محکمتر بهتر. من دلم نمیخواست بزنمش ولی تایلر قانعم کرد. گفت که دوست ندارد بدون زخم بمیرد و اینکه دیگر ازتماشای مشتزنی حرفهایها خستهشده و دوست دارد بیشتر دربارهی خودش بداند. دربارهی خود ویرانگری. آنوقتها زندگیام زیادی کامل بود وشاید باید همهچیزمان را خرد میکردیم تا بتوانیم آدم بهتری بشویم.
باشگاه مشتزنی
Earn 14 Reward Points170,000 تومان قیمت اصلی 170,000 تومان بود.144,500 تومانقیمت فعلی 144,500 تومان است.
وزن | 250 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | چهاردهم |
سال انتشار | 1398 |
تعداد صفحه | 227 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9789643627379 |
ناموجود
6 دیدگاه برای باشگاه مشتزنی
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
من بیتفاوتی مطلقِ جو هستم.
تایلر میگوید: فقط بعد از اینکه همهچیزت رو از دست دادی میتونی هر کاری که دلت میخواد بکنی
نسلی از زنان و مردان جوان و قوی دارید که دوست دارند جانشان را فدای چیزی کنند. تبلیغات رسانهها باعث شده این آدمها دائم دنبال اتومبیل و لباسهایی باشند که اصلاً نیازی به آنها ندارند. چند نسل است که آدمها شغلهایی دارند که از آن متنفرند و تنها دلیلی که ولشان نمیکنند این است که بتوانند چیزهایی بخرند که به هیچ دردشان نمیخورد.
تا وقتی که توی باشگاه مشتزنی هستید موجودی حساب بانکیتون نیستید، شغلتون نیستید، خانوادهتون نیستید، کسی نیستید که خودتون تصور میکنید
در دورهٔ نسل ما هیچ جنگ بزرگی اتفاق نیفتاده. هیچ رکود اقتصادی طولانی پیش نیامده. ولی ما یک جنگ بزرگ بر سر روح داشتیم. ما یک انقلاب بزرگ علیه فرهنگ داشتیم. رکود بزرگ، زندگی ماست. روحمان است که راکد شده
من عاشق زندگیام بودم. من عاشق خانهام بودم. من عاشق هر تکه از اسباب و اثاثم بودم. اینها همهٔ زندگیام بودند، همهچیزم. تمام این لامپها و میز و صندلی و فرشها خود من بودند. ظرفهای توی کابینت، خودم بودند. گلدانها خود من بودند. تلویزیون خود من بود. من بودم که منفجر شدم. متوجه نمیشوید؟
تمدن را از بین خواهیم برد تا دنیای بهتری از نو بسازیم
مبلمان میخری. به خودت میگویی این آخرین کاناپهای است که تا آخر عمرم ممکن است لازم داشته باشم. مبل را میخری، چند سال کاملاً راضی هستی چون هر اتفاق بدی هم که بیفتد دیگر مطمئنی که مشکل مبلت حل شده. بعد یک دست ظرف عالی. بعد هم یک تختخواب ایدهآل، پرده. فرش. حالا در لانهٔ خوشگلت گیر افتادهای. چیزهایی که قبلاً صاحبشان بودی حالا صاحبت شدهاند.
هیچچیز پایدار نیست. همهچیز در حال متلاشی شدن است. من این را میدانم چون تایلر این را میداند.
تو کیف کوچک خالی از پولت نیستی
علی –
عجب کتاب درجه یکی هست
علی –
زیبایی کتاب همین است که شما سخت تلاش می کنید بفهمید جریان از چه قرار است. کتاب سه شخصیت محوری دارد؛ راوی بدون نام که شخصیت اصلی است، مردی به اسم تایلر دردن و زنی به اسم مارلا سینگر.
فاطمه –
خیلی خوب بود. حتما بعد کتاب سراغ فیلمش هم برید.
بهنام مؤمنی (خریدار محصول) –
این کتاب درکنارِ فیلمش، Fight Club با کارگردانی دیوید فینچر بزرگ، آثاری عمیق و مدرن هستند. از معدود کتابهایی که تبدیل به فیلم شد و فیلمش خوب از آب در آمد.
امیررضا فرامرز قراملکی –
چقد دوسش دارم این کتابو
امیررضا فرامرز قراملکی –
این کتاب جذاب، پیشنهاد میشه برا کسی که میخواد یه کتاب درست درمون بخونه