معرفی کتاب بازگشت چورب اثر ولادیمیر ناباکوف
«بازگشت چورب» مجموعه ای گردآوری از چند داستان کوتاه از نویسنده ی معروف روس ولادیمیر ناباکوف است؛ معمولا ناباکوف را با رمان هایش مخصوصا لولیتا می شناسند، اما داستان های کوتاه او نیز از رمان هایش کم ندارند. داستان هایی که در این مجموعه آمده است به دوران اول نویسندگی او (وقتی که به زبان روسی آثارش را می نوشت) و دوران مهاجرتش به اروپا بر می گردد. داستان های موجود در مجموعه ی بازگشت چورب از دو یا سه مجموعه از داستان های کوتاه او گزینش شده است که زبان اصلی این داستان ها روسی است. مجموعه ی «بازگشت چورب» داستان های از ما بهتران، تصادف، کوتوله سیب زمینی، بازگشت چورب، برایتن اشترتر-پائولینو، تیغ، رنجش، بادرنجبویه، موسیقی و اعلام خبر را شامل می شود.
داستان “بازگشت چورب” که نامش بر این مجموعه گذارده شده، داستانی کوتاه از ولادیمیر نابوکوف است که به نام روسی ولادیمیر سیرین در برلین در سال 1925 به زبان روسی نوشته شده است. در سال 1929 این داستان کوتاه بخشی از مجموعه ای از پانزده داستان کوتاه و بیست و چهار شعر با نام بازگشت چورب شد. در این داستان کوتاه می بینیم که کلرزها یک زوج بورژوایی هستند که در شهر کوچکتر آلمان زندگی می کنند و دخترشان با نویسنده مهاجر روسی چورب ازدواج کرده است. بی اعتمادی بین چورب و پدرشوهرش هنگامی بیشتر می شود که چورب و عروسش از رسمیت عروسی فرار می کنند تا اولین شب خود را در یک هتل محلی دلفریب بگذرانند. اما ماه عسل به گونه ای دیگر پیش می رود که ماجراهای بعدی را رقم می زند.
بازگشت چورب
Earn 5 Reward Points58,000 تومان قیمت اصلی 58,000 تومان بود.49,300 تومانقیمت فعلی 49,300 تومان است.
وزن | 100 گرم |
---|---|
ابعاد | 14 × 21 × 1 سانتیمتر |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | چهارم |
سال انتشار | 1399 |
تعداد صفحه | 124 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
ناموجود
2 دیدگاه برای بازگشت چورب
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
در آن روزهای تعطیل، که موج براق بلورینِ سمّ به جانش میزد و با درخششی اعماق افکارش را میشکافت و هر چیز پیشپاافتادهای را به معجزهای سبک بدل میکرد، لوژین با جدوجهد تمام اقداماتی را که قصد داشت برای یافتن همسرش انجام دهد روی برگهای یادداشت میکرد. تا وقتی قلمش غژغژ میکرد و همهی آن احساسات هنوز در درونش محبوس بودند، این یادداشت به نظرش فوقالعاده مهم و صحیح میرسید. ولی صبح، که سرش تیر میکشید و زیرپوش به تنش میچسبید، با نفرت و ملال به سطور لرزان و خرچنگقورباغه مینگریست. بهتازگی هم فکر دیگری مشغولش میکرد. با همان ریزبینی و دقت نقشهی مرگ خود را تنظیم میکرد و لحظات سقوط یا اوج گرفتن احساس ترسش را روی نمودار میبرد و سرانجام، برای راحتتر شدن کار، زمان دقیقی برای خود تعیین کرد: شب اول اوت.
هنگامی که لبخند میزد، دندانهای درشتش با درخشش پاک خاصی برق میزد و دو پیشخدمتِ دیگر، به خاطر همین لبخند سفید روسی، به سبک خودشان با او دوست شده بودند: هوگو، برلینی چهارشانه و موبوری بود که حسابها را یادداشت میکرد، و ماکس چالاک، با بینی تیز، شبیه روباهی حنایی، که در کوپهها آبجو و قهوه پخش میکرد. ولی این اواخر لوژین کمتر لبخند میزد.
ساعت پنج بعدازظهر قطار به برلین میرسید و ساعت هفت دوباره به سوی مرز فرانسه به راه میافتاد. لوژین انگار روی تابی فلزی زندگی میکرد: فقط نیمهشبها فرصت فکر کردن و به یاد آوردن داشت، در پستوی تنگی که بوی ماهی و جوراب شستهنشده میداد. بیش از همه اتاق کارش در خانهی پتربورگ را به یاد میآورد: دگمههای چرمی روی انحنای مبلهای نرم و همسرش، یِلِنا، را که پنج سال بود هیچ خبری از او نداشت. خودش حس میکرد که زندگی روزبهروز بیمایهتر میشود. از کوکائین و از استنشاق بیش از حد آن، روحش تهی و تهیتر میشد و در سوراخهای بینی، روی غضروف درونی، زخمهای باریکی به وجود میآمد.
او پیشخدمت رستوران قطار سریعالسیر آلمان بود. نامش این بود: آلکسِی لِوویچ لوژین.
پنج سال پیش از روسیه آمده بود و از آن زمان از شهری به شهر دیگر کوچ کرده و حرفهها و پیشههای متفاوتی را آزموده بود: کارگری مزرعه در ترکیه، دلالی در وین، نقاشی ساختمان، فروشندگی و چند شغل دیگر. حالا در دو سوی واگنِ دراز، دشتها و تپههای علفپوش و کاجزارها جاری بودند و سوپ مرغ داخل کاسههای کلفت روی آن سینی، که او نرم و لغزان در راهرو باریکِ لای میزهای چسبیده به دیوار عبورش میداد، در غلیان بود و از آن بخار برمیخاست. او با شتاب چیرهدستانهای غذا را سرو میکرد، با مهارت تکههای گوشت گاو را برمیداشت و در بشقابها سُر میداد و در همان حال، سَرِ اصلاحشده، پیشانی گرهخورده و ابروهای سیاه و پُرپشتش، که به سبیل وارونه شبیه بود، به اینسو و آنسو خم میشد.
علی –
داستان های کوتاه بسیار جذابی داره
علی –
ویژگی مشترک میان تمام داستانهای این کتاب شاید «فقدان» باشد. در کتاب، داستان مهاجران بیریشه، کودکان و انسانهای نادیدهگرفته شده و همچنین یادآوری مرگ را شاهد هستیم. داستانهایی که حکایت از زندگی غمبار، تنهایی انسانها و ضعیف بودنشان در برابر حقایق را دارند. بدون تردید سبک متفاوت نگارش نویسنده در این داستانهای کوتاه نیز توجه خواننده را جلب خواهد کرد.